اختيار انسانها در دنيا قرار گرفته بود از بين
ميرود و هيچكس هيچ نقشى در جريانات آنروز ندارد مگر به اندازهايكه خداوند به
پارهاى از ملائكه اجازه كار را داده است و يا به انبيا واولياء اذن شفاعت را و
همين، و بقيه اسباب عادى كه انسانها در دنيا با اذن تكوينى خداوند، از آنها
استفاده ميبردند از كار مىافتند و بدين دليل صحيح است كه گفته شود خداوند مالك و
حاكم يوم الدين است.
بنظر
دقيق در همين دنيا هم كسى به كسى- بدون اذن خداوند- كمكى رسانيده نمىتواند منتهى
وسائل و وسائطى كه خداوند بعنوان مسبب الاسباب آنها را مقرر داشته جلو چشم
ظاهربينان را ميگيرد و خيال ميكنند كه تنها همين اسباب چارهساز است و از مسبب
الاسباب غفلت ميكنند و در قيامت اين وسائل متوسطه از بين ميرود و سلطنت مطلقه او
براى همه ظاهر ميگردد وگرنه در نظر هوشمندان در عموميت سلطنت و پادشاهى و حكمرانى
حق تعالى بين دنيا و آخرت ذرهاى فرق وجود ندارد.
ملكيت
بر دو قسم است:
1-
ملكيت اعتبارى مانند مالكيت ما نسبت به خانه و لباس و ساير اشيائيكه داريم كه
بوسيله خريد و فروش يا اجاره و ساير معاملات و يا به هبه و هديه و يا بميراث بما
رسيده است.
اين
ملكيت هيچ واقعيتى ندارد بلكه اعتبارى صرف است كه مردم مالكيت را اعتبار ميكنند و
گذشته از اعتبار مردم واقعيتى براى آن وجود ندارد و زوجيت زن و شوهر نيز از همين
مقوله است و همچنان رياست و امثال اين مفاهيم اعتبارى.
2-
ملكيت حقيقى مانند مالكيت آتش بر حرارت مالكيت خورشيد بر روشنائى و بطور كلّى
مالكيت هر علت بر معلول و اثر خود كه واجد آنست.
مالكيت
آفريدگار و رب العالمين بر موجودات مالكيت حقيقى است و