شئ. هيچ بندهاى در زمين و نه پرندهاى كه بدو
بالش مىپرد نيست مگر اينكه امتانى مانند شمايند هيچچيزى را در كتاب فروگذار
نكرديم يعنى همهچيز را در كتاب (بفرض اينكه مراد قرآن باشد كه ظاهرا چنين است)
ذكر كرديم صدر آيه از احكام شرعى و ضوابط اخلاقى بيان ندارد بلكه از يك امر تكوينى
خبر ميدهد و بعد عموم را بيان ميدارد (دقت كنيد).
در
موضوع كشتى از زبان عبد صالح (خضر) نقل شده كه او گفت:
قصد
كردم كشتى را عيبى سازم در مسأله ديوار و بزرگ شدن دو يتيم گفته است پروردگارت
اراد نمود ... اما در موضوع قتل صيغه جمع آمده است كه ظاهرا خشيت را بخود و خداوند
نسبت ميدهد درحاليكه نسبت خشيت بخداوند عالم صحيح نيست و اگر صيغه جمع را درباره
خود تنها استعمال كرده باشد كه در عربى معمول است اين مشكله حل مىشود ولى با سياق
ما قبل خود منافات دارد. مشكلتر اينكه مىگويد ما اراده كرديم كه پروردگارت در
عوض برتر از آن پسر به والدينش بدهد! درحاليكه اراده عبد در فعل خداوند مطلقا
بىاثر است.
17-
وَ ما كانَ مَعَهُ مِنْ إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ كُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا
بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ (مؤمن 91) با خداوند اله ديگرى نيست
كه درين هنگام هر اله با مخلوق خود مىرفت و بر بعضى ديگر بلندى مىيافت، در اين
آيه قرينه اى وجود ندارد كه مراد از اله معبودى يا خالق بىشعور خيالى مشركان بت
پرست باشد بلكه كلمه علا قرينه مىشود كه مراد اله عالم و شاعر است و حداقل اطلاق
آيه شامل اله عالم هم مىشود. و در اينجا اين سوأل مى آيد كه فرض دو اله حكيم و
فاعل، عالم و قادر چه ملازمهاى با ذهاب آنان دارد و اگر مراد از علو بلندى باشد
كه بطلان تالى محل بحث است و اگر مراد برترىجوئى باشد بيان لزوم روشن نيست. در
تفسير