من اميد وارم كه اين قصّه از
روى شوخى درست شده باشد و واقعيت نداشته باشد. كنايه از اين باشد كه بعضى از
منبرىها براى جلب توجه مردم چيزهاى خلاف واقع را بيان مىكنند. اگر واقعيت داشته
باشد اينگونه منبر رفتن براى يك مبلغ دينى بسيار زشت و ناپسند است كه براى جلب
توجه مستمعين چيزهاى خيالى و غير واقعى را بيان نمايد؛ در حالىكه خود به آن باور
ندارد «لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ» چرا چنين چيزهاى را براى مردم بيان مىكنيد كه خود شما به آن عمل
نمىكنيد؟.
ممكن
است در يك شهر و يا يك قريه، مسجد جديد ساخته شود و شما نيز در افتتاح آن دعوت
باشيد؛ طبيعى است كه در چنين مراسمها ازعلماى دينى بيشتر دعوت مىشود. بهفرض اگر
چنين اتفاقى براى شما افتاد و در چنين مجلسى دعوت شديد. وقتى بالاى منبر رفتيد
مواظب باشيد كه غرور و تكبر شما را مغلوب خود نكند. ممكن است نيت شما براين باشد
كه خود را تثبيت نماييد و براى ديگران تفهيم كنيد كه من مُلّاتر از شما هستم. در
اين صورت حتّى اگر صحبت شما درست و تأثير گذار هم باشد و كوچكترين اشتباهى نيز در
آن ديده نشود و تعدادى از مردم نيز توسط شما هدايت شوند، براى شما هيچگونه فايدهى
ندارد و در روز حساب كسى آن را نمىپذيرد. در قيامت هرچه فرياد بزنيد كه منبر ما
چنين بود و چنان بود، مورد قبول واقع نمىشود؛ زيرا منبر شما براى رضاى خداوند جل
جلاله نبوده و شما براى شهرت خود صحبت كرديد؛ براى اينكه ملايى خود را به رخ
ديگران بكشيد اين چنين صحبت جذّاب كرديد. در واقع تمام منبر شما براى شهرت طلبى
بوده و چنين منبرى در پيشگاه پروردگارجل جلاله هيچگونه ارزشى ندارد.