بعضىها
واقعا اينگونه هستند، هرچند اين شعر يك معنى ديگرى نيزدارد؛ ولى چون صحبت ما در
باره عمر انسان است همين معنى كفايت مىكند. مرگ وزندگى انسان نبايد يكسان باشد،
زندگانى از خود هدف دارد. انسان در واقع هدفمند خلق شده است و بايد هدفمندانه
زندگانى كند. هم براى آخرت خود زحمت بكشد وهم براى زندگانى دنياى خود تلاش نمايد
تا از دو جهت به مراحل تكامل خود دست يابد. از سوى ديگر براى جامعه خدمت كند و خير
خودرا براى آنها برساند. زندگى انسان بىهدف، در واقع مرگ تدريجى است؛ زيرا انسان
مثل حيوان نيست كه فقط شكم خود را سير كند و توليد مثل نمايد؛ بلكه انسان براى
رسيدن به اهداف عالى خلق گرديده و بايد عمر خود را به دقيقه و ثانيه حساب نمايد.
اگر انسان عمر خود را دقيقه شمارى نكند سخت ضرر مىبيند؛ براى اينكه عمر با ارزش
خود را مُفت از دست داده است. انسان بايد لحظه لحظه عمر خود را در راه كسب علم و
كمال و بندگى خدا و خدمت به خلق الله مصرف كند، حيف است كه انسان عمر خود را به
خرافات و بيهودگى مصرف كند تا سرانجام جز حسرت و پشيمانى چيزى نصيبش نشود.
عمر
انسان بايد براى تحصيل علم مصرف شود و علوم مختلف را بايد ياد بگيرد. البته چنين
كارى بدون تلاش ممكن نيست. انسان بايد تلاش نمايد تا درسهاى خود را درست بخواند و
درست مطالعه نمايد تا در علوم مختلف مانند علوم تجربى، علوم انسانى و علوم دينى
آگاهى پيدا كند؛ يادگيرى علوم نيز به