ازدواج آنها مىشوند و هزاران
دالر آمريكايى و يا صدها هزار پول افغانى تحت عناوين گله يا شير بها از پسران
مىطلبند. اين عده از پدران در واقع دختر فروشى مىكنند؛ پول گرفتن در برابر
ازدواج، دختر فروشى است. فرق نمىكند، تحت هر عنوانى كه باشد. اينگونه رفتار اگر
تنها از طرف مردم عوام باشد، قابل توجيه است. يعنى ممكن است آنها از احكام دينى
اطلاع كافى نداشته باشند و تابع چيزهايى هستند كه از قديم به عنوان رسم و رواج از
پدرانشان براى آنها باقى مانده است و آنان به علت عدم آگاهى از چنين خرافات
پيروى مىكنند؛ اماّ راجع به بعضى علماى دينى، اساتيد دانشگاه و متخصّصين، چه فكر
مىكنيد؟ آيا اينها نيز مسائل دينى را نمىدانند؟ آيا آنها نيز نمىفهمند كه
خرافات خلاف احكام دين است؟ چرا و بهچه دليل از آن پيروى مىكنند؟.
اساس
بدبختى زندگانى ازواج جوان از همينجا شروع مىشود؛ زيرا دختران مانند اجناس به فروش
مىرسند و بعد از ازدواج بايد مثل بردهها در خانهى شوهرشان زندگانى كنند.
هرچيزىكه شوهر و خانوادهاش بگويند، بدون قيد و شرط بايد دختر قبول كند، مانند
بردهها از آنها اطاعت نمايد. اين يك واقعيت است كه مادر شوهر، پدر شوهر، برادر
شوهر، هركدام به نوبت خويش در برابر عمل پدر دختر عقده دارند؛ زيرا زندگانى آنها
توسط پدر پولپرست اين دختر بىگناه خراب شده است. دين مقدس اسلام بهترين دين است
و هرگز چنين چيزى را نمىپذيرد؛ اين خود مسلمانان است كه با اعمال ناپسندشان خود
را به بدترين امتها تبديل نموده اند. چرا ما انسانها به دين عمل نمىكنيم؟ چرا
ما از خرافات دورى نمىكنيم؟ در حالىكه دين اسلام ما را بهسوى سعادت و خوشبختى و
كمال انسانى هدايت مىكند و از خرافه پرستى ما را جداً منع مىنمايد. به نظر من
علت تمام اين بدبختىها فاصله گرفتن مردم از آموزههاى دينى است؛ وقتى انسان از
آموزههاى