«إِنَّ
اللَّهَ يَحْكُمُ ما يُرِيدُ» (المائدة: 1)؛ حكم به معناى فرمان،
گاهى در قرآن به معناى حكم تكوينى (ايجاد) إستعمال شده و گاهى به معناى إعتبارى و
قضاوت إستعمال شده.
أحكامى
كه به بندگان نسبت صدور آنها داده شده إعتبارى مىباشد وأحكامى كه از خداوند صادر
شده بعضى از آنها حمل بر تكوينى مىشود. در آيه فوق ظاهراً متعلق به مدلول آيه است
كه در باره ايجاب و فاى به عقود و پيمانها و حليت گوشت چار پايان است و اين حكم
إعتبارى مىباشد وأساساً تمام أحكام تكليفى و أحكام وضعى در فقه اسلامى همانند
أحكام عقلى عملى إعتبارى مىباشد، ولى أحكام عقل نظرى- امكان، وجوب و امتناع-
واقعيت دارد؛ بلكه وجوب واجب الوجود خارجيت دارد كه تأكد وجود است. بلى ضرورت در
امر ممكن مانند ضرورى بودن ضرب دو در دو، يا جمع آنها با چهار واقعيت دارد و وجود
خارجى ندارد. و آنچه كه موجود است دو عدد دو و يك عدد چهار است. (دقت شود)
اراده
إنسان و حيوان همان قصد آنان به سوى كارى است. و اين قصد صفت نفس و روح قاصد است و
ربطى به بدن او ندارد. نبات و جماد كه ظاهراً نفس ندارند اراده ندارند، دو جزء اول
اراده (تصور و تصديق) علم است و جماد علم ندارد پس اراده هم ندارد. و خداوند كه نه
بدن دارد و نه روح، قصد ندارد، بايد اراده نداشته باشد، ولى در قرآن مجيد مكرراً-
من جمله آيه فوق- از اراده خود خبر داده است. پس خدا اراده دارد و لى به معناى قصد
نيست. اراده خداوند در تكوينيات إيجاد و إعمال قدرت او است كه در احاديث ائمه اهل
البيت (ع) وارد شده است. و در تشريعيات و أحكام شرعى چه وضعى و چه تكليفى إنشاء و
إيجاد إعتبارى است (دقت شود)
نگارنده
در بعضى از كتابهاى كلامى خود در مورد اراده مفصلًا صحبت نموده كه در كتب كلامى بى
نظير است.