نام کتاب : روش شناسى علم كلام، اصول استنباط و دفاع در عقايد نویسنده : برنجكار، رضا جلد : 1 صفحه : 30
علاوه بر اين موارد، تقسيمات ديگرى نيز وجود دارد كه به جهت اختصار
از آنها صرف نظر مىشود، اما مهمترين اصطلاح و تقسيمى كه مورد بحث فراوان
مىباشد، تقسيم اعتقادات به اصول و فروع است كه نمىتوان از آن سخنى به ميان
نياورد.
اصول
و فروع
«اصول
دين» گاهى در مقابل فروع عملى دين و به معناى مجموعه معارف اعتقادى به كار مىرود.
دليل اين نامگذارى آن است كه عقايد، اصل و اساس دين است و بدون ايمان به خدا و
پيامبر او، عمل به احكام دينى ممكن نيست. برخى اوقات مجموع معارف اعتقادى به دو
بخش اصلى و فرعى تقسيم مىشود و «اصول دين» در مقابل «فروع اعتقادى دين» به معناى
اعتقادات اصلى و اساسى دين به كار مىرود. شيخ انصارى در تعريف اصول دين به معناى
اول مىگويد:
هى
التى لا يطلب فيها اولًا و بالذّات الا الاعتقاد باطناً والتديّن ظاهراً، وإن
ترتّب على وجوبِ ذلك بعضُ الآثار العَمليه.[1]
مسائلى
كه مقصود اصلى و اساسى در آنها اعتقاد باطنى و تدين ظاهرى است، گرچه ممكن است بر
وجوب اين اعتقاد و تدين برخى آثار عملى مترتب شود.
آخوند
خراسانى در توضيح اين سخن مىنويسد:
المرادُ
بها ما يقابل الفُروع ... لا خصوص المعارفِ الخمسةِ المَعروفة.[2]
يعنى:
منظور از اصول دين، مسائلى است كه در مقابل فروع دين (احكام عملى) قرار مىگيرد
... نه اصول پنجگانه دين [توحيد، نبوت، معاد، عدل، امامت.]
بدين
ترتيب «اصول دين» به دو معنا به كار مىرود: يكى معناى عام كه شامل همه معارف
اعتقادى مىشود و ديگرى معناى خاص. از اين پس اصول دين را در معناى خاص آن به كار
مىبريم كه در مقابل آن، فروع اعتقادى دين قرار دارد.