نام کتاب : روش شناسى علم كلام، اصول استنباط و دفاع در عقايد نویسنده : برنجكار، رضا جلد : 1 صفحه : 190
در متون دينى شبهه معمولًا در مواردى استعمال شده كه عدم تمييز و
اشكال در تشخيص نسبت به حق و باطل صورت گرفته باشد، منشأ اين مسأله در ارائه باطل
است به گونهاى كه شبيه حق جلوه مىكند. فرازى از سخن اميرالمؤمنين (ع) به روشنى
به اين مطلب اشاره دارد:
با
توجه به آنچه بيان شد، مىتوان اين تعريف را براى شبهه بيان كرد: «شبهه وارد كردن
عبارت است از ارائه دلائل فاسد و توجيهات نادرست به منظور حق جلوه دادن باطل و
بالعكس». از اين تعريف مىتوان به اين نتيجه رسيد كه دو چيز از مقومات شبهه است:
1.
حق نما بودن. اگر مطلب به گونهاى باشد كه بطلان آن واضح و آشكار باشد، نمىتوان
آن را شبهه ناميد، چرا كه در اين صورت تشابه و همانندى بين حق و باطل اتفاق
نمىافتد و در نتيجه اشكال التباس و عدم تمييز پيش نمىآيد.
2.
استدلال؛ اگربه ادعاى صرف بسنده شود، نمىتوان آن را شبهه ناميد؛ زيرا بطلان ادعاى
بدون دليل امرى روشن و واضح است.
قيود
ديگرى نيز از سوى برخى ذكر شده است از جمله، مشكل بودن فهم آنچه موجب شبهه شده و
نبودن دليل قطعى و صريح براى مطلبى كه به آن شبهه مىشود و همچنين سوء نيت
شبههكننده.[2] اما اين موارد در همه شبهات
وجود ندارد و از اين رو نمىتوان آنها را جزء مقوّمات شبهه دانست.
مفهوم
شك و تفاوت آن با شبهه
شك
و شبهه گاهى به جاى هم استعمال مىشوند، در حالى كه در لغت و اصطلاح متفاوتند،
هرچند ميانشان ارتباط معنايى هم وجود دارد.
معناى
اصلى شك در لغت تداخل است[3] و همه لغت پژوهان آن را نقطه
مقابل يقين