نام کتاب : رفتار اخلاقى انسان با خود نویسنده : سبحانىنيا، محمد تقي جلد : 1 صفحه : 79
آنچه در متون دينى بر آن تأكيد شده و پس از اين بدان اشاره خواهيم
كرد، شناخت «خدا» نيز مترتب بر شناخت «خود» است. ازاينرو با در نظر گرفتن فرضى كه
بيان شد، پرداختن به خود و اصلاح رفتار انسان با خود، از نظر مرتبه و اهميت، بر
اصلاح رفتار او در حوزههاى ديگر رفتارى مقدم خواهد بود.
اصلاح
اين رابطه، نقش بنيادين در اصلاح رابطه او با غير خواهد داشت و بدون اصلاح رابطه و
رفتار انسان با نفس خويش، انتظار اصلاح رفتار او با خدا، جامعه و طبيعت، انتظار
چندان بجايى نخواهد بود. به اين دليل، به نظر مىرسد افرادى كه به ارزشهاى خود
جاهلاند و از جايگاه خود در جهان آفرينش آگاهى ندارند، رفتارشان با خويشتن نه فقط
براساس معيارهاى انسانى و دينى نيست، بلكه در رفتار با خدا، جامعه و طبيعت نيز
مبنايى الهى يا دستكم مبنايى انسانى را در نظر نمىگيرند. بههرحال بر اساس
آموزههاى دينى و يافتههاى جديد علم روانشناسى و علوم تربيتى، و با عنايت به
اجتماعى بودن انسان و ضرورت برقرارى ارتباط افراد با يكديگر در جوامع،[1]
اصلاح رفتار با همنوعان، اجتنابناپذير است؛ چرا كه بدون توجه به اصلاح رفتار، و
برخوردارى از اخلاق پسنديده در برقرارى ارتباط با همنوعان، يا رابطه فرد و همنوعان
او بسيار دشوار است، يا اگر رابطه برقرار شود تداوم نخواهد يافت و سرانجام، تنهايى
و انزواى صاحب رفتار را در پى خواهد داشت. نتيجه آنكه ايجاد رابطه صحيح با همنوعان
و استمرار يا تعميق آن، مترتب بر شناخت صحيح از خود و تعامل صحيح با خود خواهد
بود؛ و شناخت خود و جنبههاى وجودى خويش به انسان كمك مىكند تا بتواند نقشه
آرمانى خود را در زندگى ترسيم كند و با اراده و برنامهريزى، رفتهرفته شخصيت و
منش خود را آنگونه كه صحيح است شكل دهد.[2]
آدمى، با اين روش مىتواند با برقرارى تعامل صحيح با خود، كه مبتنى بر ارزشهاى
اخلاقى و دينى است، به مثابه امرى محورى و كليدى، موفقيت و سعادت خويش را در جامعه
تضمين كند. انبوه آيات و روايات در خصوص امكان تربيت خويش و مراقبت از خود، و نيز
سوق دادن خُلقيات خود به سمت خُلقيات انسانى و اسلامى، بهروشنى مطلب پيشگفته، را
تأييد