نام کتاب : تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث نویسنده : فقيهى، على نقى جلد : 1 صفحه : 73
بالاتر از نياز دنيوى و وجودى آدميان به وصل، يك نياز مشخّص و زيستى
وجود دارد كه همان آرزوى وصل و پيوند بين دو قطب مذكّر و مؤنّث است.
اين
نظريه- كه با استمداد از آن، زن و مرد را در دو قطب مخالف قرار مىدهد-، در
افسانههاى ابتدايى، به صورتى جالب بيان شده است. اين افسانهها مىگويند: زن و
مرد، ابتدا يكى بودند، بعد به دو نيم شدند. و از آن پس، هر مرد به دنبال نيمه
گمشده خود- كه زن است-، مىگردد تا دوباره با او درآميزد و يكى شود (همين نظريه
پيوند اوليه زن و مرد، در كتاب مقدس «تورات» در مورد به وجود آمدن حوّا و آدم نيز
آمده است). معناى اين افسانه، به اندازه كافى روشن است. قرار دادن زن و مرد در دو
قطب جنسى مختلف، انسان را به جستجوى پيوندى مشخص (يعنى وصل به جنس مقابل) سوق
مىدهد.[1]
اريك
فروم، در مبحث عشق جنسى، به بيان اين مطلب مىپردازد كه اساس تمايل زن و مرد و عشق
آنها به يكديگر، فقط مسئله غريزه جنسى نيست و پيوندى كه بر اين اساس شكل مىگيرد،
زود از هم مىگسلد:
جاذبه
جنسى براى مدّت كوتاهى، پندارى از وصل خلق مىكند؛ ولى اين پيوند، اگر با عشق
همراه نباشد، دو بيگانه را به اندازه قبل از آشنايى، جدا نگه مىدارد، گاهى در
آنها ايجاد شرم مىكند و گاه حتى باعث مىشود كه آن دونفر، از هم متنفّر شوند؛
زيرا وقتى كه پندارشان زائل مىشود، هردو، بيگانگى خود را به مراتب، آشكارتر از
قبل احساس مىكنند.[2]
همانطور
كه از دو روايت پيش گفته به دست آمد، نياز انسان به انس و انيس و كشش زن و مرد
نسبت به يكديگر، در طبيعت انسانى است و اين، در كنار كشش جنسى اين دو به يكديگر
است. شايد فرموده امام صادق عليه السّلام كه فرمود: «علاقه به زن، از اخلاق
انبياست».[3] «انسانها در دنيا و آخرت، از
بيشترين چيزى كه لذّت بردهاند،