نام کتاب : تربيت جنسى: مبانى، اصول و روشها از منظر قرآن و حديث نویسنده : فقيهى، على نقى جلد : 1 صفحه : 72
به اين جهت، زنان، نساء ناميده شدند كه براى حضرت آدم، مونسى غير از
حوّاء نبود.
از
اين دو حديث چنين نتيجه مىگيريم كه خداوند متعال، زن و مرد را طورى آفريد كه مونس
يكديگر باشند و مرد در كنار زن، و زن در كنار مرد، احساس انس كنند و از وحشت
تنهايى، رهايى يابند؛ تنهايىاى كه جز با كنار هم بودن زن و مرد، از بين نمىرود.
جالب اينكه علىرغم اينكه هدف طبيعى غريزه جنسى، «تداوم نسل» است، امّا در اين
دو حديث، اينگونه تبيين مىشود كه علاقه زن به مرد به يكديگر، صرفا به دليل تأمين
غريزه جنسى نيست؛ بلكه براى داشتن يك همدم است كه در كنار او، احساس آرامش و انس
كند.
بنابراين،
در كشش زن و مرد به يكديگر، علاوه بر غريزه جنسى، عوامل ديگرى نيز وجود دارند؛
زيرا هنگامى كه حضرت آدم، بيان كرد كه از ديدن حوّا و بودن در كنار او احساس انس
مىكند، هنوز تمايل جنسى، در نهاد آنها قرار نگرفته بود و اين طور كه از آيات قرآن
استفاده مىشود، پس از خروج از بهشت، آدم و حوّا به اين غريزه پى بردند تا بتوانند
توليد مثل كنند و نسل انسان، تداوم پيدا كند؛ امّا به اين دليل مجذوب هم شدند كه
نوعى علاقه خاص به هم داشتند و اين علاقه و انس، عامل تداوم ارتباط يك زن و مرد
است، نه جذابيّت جنسى. اريك فروم نيز در تبيين عشق مىنويسد:
عميقترين
نياز بشر، غلبه او بر جدايى و رهايى از اين زندان تنهايى است. شكست مطلق در رسيدن
به اين غايت، كار آدمى را به ديوانگى مىكشاند.[1]
وى
پس از بيان راههاى مختلفى كه انسان براى غلبه بر رهايى از تنهايى مىپيمايد (از
جمله عيّاشى و بىبند و بارى)، در آخر، نتيجه مىگيرد كه عشق زن و مرد به يكديگر،
عامل غلبه بر تنهايى و رسيدن به آرزوى وصل است.[2]
وى عقيده دارد كه