نام کتاب : حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى نویسنده : محمدی ریشهری، محمد جلد : 1 صفحه : 105
ناگزير در همانى قرار دارند كه برايشان مقدّر كرده است، و آن، عين دادگرى خداوند عز و جل است. زنا، دزدى، مىگسارى، آدمكشى، حرامخوارى، شرك به خداوند عز و جل، و گناهان و نافرمانىها، همگى با قضا و قدر خدا هستند، بى آن كه كسى را بر خدا حجّتى باشد؛ بلكه خداوند بر بندگانش، حجّت رسا دارد و از آنچه مىكند، پرسيده نمىشود و آنان مورد پرسش قرار مىگيرند .... هر كس بپندارد كه خداوند عز و جل براى بندگانى كه نافرمانى مىكنند، خير و طاعتْ خواسته و بندگان هم براى خودشان شر و نافرمانى خواستهاند و بر اساس خواستشان عمل مىكنند، پنداشته كه خواست بندگان بر خواست خدا، برتر است. و كدام افترا بر خدا، بزرگتر از اين است؟![1]
مصداق بارز «جبرگرايى ميانه»، اشاعره هستند، هر چند كه آنان خود را جبرى نمىدانند. اشاعره، عموميّت قضا و قدر جبرى در افعال را مىپذيرند و قائل اند كه همه چيز از جمله افعال اختيارى انسان، مخلوق خدايند. ابو الحسن اشعرى (پايهگذار نظريّه اشاعره) مىگويد:
وى براى اين كه از جبر، رهايى يابد و براى انسان، نقشى در نظر بگيرد، «نظريّه كسب» را مطرح مىكند. به اعتقاد او فقط قدرت قديم، در خلق و ايجاد فعل، مؤثّر است و اين قدرت، از آنِ خداست؛ امّا انسان نيز از قدرت حادث، برخوردار است و اثر قدرت حادث، احساس آزادى و اختيار است، نه انجام دادن كار.
مقصود از «كسب»، مقارنت ايجاد فعل در انسان با ايجاد قدرت حادث در انسان است؛ امّا از آن جا كه هم فعل و هم قدرت حادث، هر دو، به وسيله خدا انجام مىپذيرند، «كسب» نيز مخلوق خدا خواهد بود. وى مىگويد: