responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 104

بنده قائل نيست و جبرگرايىِ ميانه كه اجمالًا قدرتى براى بنده قائل است؛ امّا بى هيچ اثرى.[1]

در كتاب‌هاى مذاهب و فرق اسلامى، نخستين فرقه‌اى كه «جبريّه» ناميده شده است، مُرجئه جبريّه به رهبرى جهم بن صفوان است.[2] به اين گروه، جهميّه نيز مى‌گويند. اينان، «جبرگراى ناب» اند.[3] شهرستانى، عقيده جهم را چنين توصيف مى‌كند:

همانا انسان بر چيزى قدرت ندارد و به داشتن استطاعت، توصيف نمى‌شود. او در كارهايش مجبور است و هيچ قدرت و اراده و اختيارى از خود ندارد. خداوند متعال، افعال انسان را خلق مى‌كند، همان گونه كه [افعالِ‌] همه جمادات را خلق مى‌نمايد؛ ولى افعال، مجازاً به انسان نسبت داده مى‌شوند، همان گونه كه مجازاً به جمادات نسبت داده مى‌شوند، چنان كه گفته مى‌شود: «درخت، ميوه داد»، «آب، جارى شد»، «سنگ، تكان خورد»، «خورشيد، طلوع كرد و غروب كرد»، «آسمان، ابرى شد و باريد»، «زمين، لرزشى كرد و روييد» و مانند اينها. ثواب و عقاب، جبر است، چنان كه همه افعال، جبرند .... وقتى جبرْ ثابت شد، تكليف نيز جبر مى‌شود.[4]

يكى از جريان‌هاى مهمّ اعتقادى در اسلام، اهل حديث هستند. اينان، خود را جبرى نمى‌دانند؛ امّا لازمه سخنانشان جبر است. احمد بن حنبل در اعتقادنامه خود مى‌گويد:

خداوند، حكمش را بر بندگان، جارى ساخت و آنان نمى‌توانند از حكم او بيرون بروند؛ بلكه همگى به همان سمتى در حركت اند كه برايشان قرار داده است و


[1]. الملل و النحل: ج 1 ص 85.

[2]. جهميّه، ياران جهم بن صفوان اند. او از جبرگرايانِ ناب بود و بدعتش در تِرمِذ، آشكار شد. مسلم بن احوزِ مازنى، وى را در مَرو در اواخر حكمرانى بنى اميّه كشت( الملل و النحل: ج 1 ص 86).

[3]. الفرق بين الفرق: ص 211.

[4]. الملل و النحل: ج 1 ص 86.

نام کتاب : حكمت نامه حضرت عبد العظيم الحسنى نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 1  صفحه : 104
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست