نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 413
غيرمستقيم، طبيعىتر جلوه مىكند. هر چند در مجموع، اين متن به طور قابلملاحظهاى يكدست و منسجم است. اين متن نشانههايى از خاطرهاى موثّق و طبيعى در خود دارد كه نبايد از زمينهاى كه در آن ترسيم شده، جز نكات شرح حالى و تراجمى را انتظار داشت.
برخى از عناصر اين متن در احاديث ديگرى تكرار مىشوند؛ مثل عيادت پيامبر از دوست بيمارش، دست نهادن بر سينه بيمار، و ارزش درمانى خرماى عَجوه.[1] با اينكه اين درونمايهها براى صورتبندى يك كلّ هماهنگ مفيدند، امّا به نظر مىسد كه همين درونمايهها وقتى در متنى ديگر به كار رفتهاند، به گونهاى نسبتاً تصنّعى براى القاى موقعيّت زمانى- مكانى ديگر به كار گرفته شدهاند.
ظاهراً اين متن تنها در ابن سعد و ابو داود هست. احتمالًا از اين متن چندان استفاده نشده است، شايد از آنرو كه مفيد هيچ فايده فقهى يا دينى نيست.
اهميت اين متن از آنروست كه يكى از معدود نسخههايى است كه راوى آن هيچيك از فرزندان سعد نيستند. اين وجه تمايز در صورتى مهم خواهد بود كه پژوهشى جامع درباره اين نوزده سند نشان دهد كه انتسابِ يك نسخه به فرزندان سعد، به احتمال زياد صرفاً بهكارگيرى ترفندى صورى از جانب راويان بعدى بوده است.
واژگان كهن موجود در اين متن عبارتند از: «وَجَعَ» به معناى «كوبيدن، ساييدن»، و «لَدَّ» يعنى «قرار دادن دارو در گوشه دهان بيمار».
2. يحيى القطّان، الجَعد بن أوس، عائشة بنت سعد.
سعد گفت. «در مكّه بيمار شدم، و رسول خدا به عيادتم آمد. او بر صورت، سينه و شكم من دست كشيد. سپس فرمود. «خدايا، سعد را شفا ده». و همواره در خيالم خنكاى دست وى را بر جگرم حس مىكنم.»[2]
[2]. الذهبى، سير أعلام النبلاء، ج 1، ص 74، نسخه 2 جلدى. طبع قاهره اين كتاب( بىتا) يحيى العطّان را اولين راوى روايت آورده است، كه احتمالًا املاى آن خطاى مطبعى است. فعلى كه در اينجا به« بيمار شدم» ترجمه شده، در اصل« خود را در وضعى فلاكتبار يافتم»( استَكنتُ) است كه احتمالًا اشتَكيتُ بوده است چنانكه در نسخه 3 آمده است. اين دو واژه تنها در نقطهگذارى تفاوت دارند.
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 413