نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 34
احاديث رسمى منقول از پيامبر در دو دهه پايانى قرن نخست متداول شده بود. با اين حال، به دليل تأخير در يكسان شدن نظام نقل روايات، او نيز همانند گلدتسيهر در اين امر ترديد داشت كه به جز مواردى استثنايى، اساساً بتوان احاديث صحيح و اصيل نبوى را شناسايى كرد.[1] يُنبُل در اين دعوى خود پيرو شاخت بود كه در قرن نخست هجرى، هيچ حديث فقهى (احاديث حلال و حرام) وجود نداشته است.[2] اين گونه احاديث تنها برآمده از آراى فقهى تابعين در قرن دوم بود كه ذهن و ضميرى فقهى داشتند و هيچ گونه ارتباط مستقيمى با پيامبر ندارند.[3] امّا از سوى ديگر، وى بر خلاف شاخت اظهار داشت كه حتى اگر بيشتر روايات مربوط به قضاوتهاى فقهى صحابه و تابعين را بعدها به آنان نسبت داده باشند، نبايد آنها را يكجا به عنوان امور غير تاريخى مردود دانست.[4] به نظر يُنبُل، زمان و مكان شكلگيرى حديث را با بررسى سلسله سند آن مىتوان تعيين كرد، امّا در بيشتر موارد، اين شيوه نقل حديث را جلوتر از زمان تابعين يعنى پيش از دو دهه آخر قرن نخست نمىبَرد.[5]
جان بِرتُن از اين تز جانبدارى مىكرد كه بخش اعظم سنّت اسلامى از تفسير قرآن ناشى شده است. او كه متون حديثى را بيشتر از جنس تمرين و تكاليف علمى مىديد، دليل مىآورد كه اين احاديث به سنّت عينى و تاريخى پيامبر و صحابه اشاره ندارند و به اين معنا غير اصيلاند. با اين حال، تا آنجا كه اين احاديث مباحثى مطرح مىكنند كه ريشه در قرآن دارد و به اين دليل كه نخستين شركتكنندگان در اين مباحث، كار خود را بر پايه مطالبى خام و ابتدايى از عصر پيامبر و صحابه بنا كردند، اين روايات ريشه در زمان خود داشتهاند.[6]
. Burton," Notes", 3- 71; idem, An Introduction to the IadDth) Edinburgh, 4991(, 181 and passim.
ديويد پاورز هم در اين كتاب خود ديدگاه مشابهى ارائه مىكند:
David Powers, Studies in Quran and HadDth: the Formation of the Islamic Law of Inheritance) Berkeley, 6891(. See also Coulson YHistory of Islamic Law, Chapter 2.
نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 34