نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 293
إسنادى وجود نداشت؛ و نتيجه مىگيرد كه آغاز اين روش را مىتوان در دورهاى ميان عروه و ابن اسحاق (م 151 ق) قرار داد، چرا كه ابن اسحاق از أسانيد بهره برده است، امّا نه به شكلى دقيق و كامل كه در نويسندگان متأخّر مىبينيم. إسناد در كتاب واقدى (م 207 ق) و منشى او ابن سعد (م 230 ق) تحول يافت، ولى هنوز كامل نشده بود. به نظر كايتانى، طرح و ابداع بخش اعظم إسنادها به دست محدّثان اواخر قرن دوم و چه بسا قرن سوم انجام يافته است. با اين همه، او مىگويد كه البته اين امر به معناى جعل صرف نبود، بلكه تلاشى بوده براى بازسازى فرضى سير زمانى نقل حديث كه بعدها اين تلاش از طريق توجهات سازمانيافته و علمى توسعه و تكامل يافت.
يوزف هوروويتس در مقالهاى بسيار مهم با نام «قدمت و خاستگاه إسناد»،[1] به تفصيل به اين احتجاجها پاسخ داده است. در اين مقاله وى مينويسد. شايد بتوان گفت شاهدان عينى، حوادث مختلف مرتبط با پيامبر را نقل كرده، در نتيجه مجموعههايى از روايات شكل گرفت. در پى آن ديرى نگذشت كه شور و شوق گردآورندگان حديث رو به فزونى گذاشت و 6 يا 7 دهه بعد از فوت پيامبر، آنان نوشتههاى خود را گرد هم آوردند. در اين زمان تعداد كمى از صحابه زنده بودند، امّا حكايتها در ميان عشيرهها و قبايل باقى بود. هوروويتس بر ارتباط نزديك ميان سيره و حديث تأكيد مىورزد و مىگويد در نوشتههاى ابن اسحاق و واقدى، كمتر روايتى مىتوان يافت كه مشابهى در مصنَّفها و به ويژه در مسانيد نداشته باشد. او با اذعان به اينكه ابن اسحاق در بيشتر جاها منابع خود را ذكر نمىكند، مىگويد: ذكر إسناد تنها هنگامى بوده كه او رواياتى را از شيوخ خود گرفته و آنها مسئوليت آن را پذيرفتهاند. از اين رو ابن اسحاق، اين روايات را متصل به نام آنان ساخته است.
هوروويتس در اين موضوع كه اسانيد ابن اسحاق پيچيده و مغلق نيست با كايتانى موافق است، امّا توضيح مىدهد كه اختلاف ميان ابن اسحاق و بخارى، آن اندازه كه كايتانى نشان داده، زياد نيست. بخارى، خود مواردى از نقل قول مبهم از منابع و