نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 292
گلدتسيهر در دو كتاب ظاهريّه و مطالعات اسلامىاش و نيز در مقالاتى بسيار، نكات ارزشمندى براى درك چگونگى تحوّل حديث ارائه مىكند. او نشان داده چگونه افراد مختلف به وضع احاديث پرداختهاند و چگونه محيطها و بومهاى گوناگون، مجاميع حديثى ويژه خود داشتند. براى نمونه، بد نيست به يك موضوع مرتبط با بحثمان اشاره كنم. گلدتسيهر به تفصيل از مُؤطّأ مالك مربوط به قرن دوم هجرى، سخن مىگويد.[1] گرچه مُؤطّأ را نمىتوان مجموعهاى حديثى، به معناى رايج اين كلمه دانست، امّا براى تأييد و تحكيم آراء فقهى، در اين كتاب از احاديث استفاده مىشود. گلدتسيهر به اين واقعيت توجه مىدهد كه مالك فاقد نظامى ثابت و دقيق در رويكرد به إسناد است و غالباً، احكام فقهى را بر احاديثى بنا مينهد كه با سندى كوتاه به صحابه مىرسند، و اين سندها خود عيبهاى ديگرى هم دارند.
كايتانى در تاريخ اسلام[2] خود معتقد است كه شكلگيرى إسناد، متأخّرتر از شكلگيرى احاديث است و همزمان با آن نيست. او مىگويد إسناد نتيجه نيازهاى تمدن جديدى بود كه از فتوحات مسلمين نشأت گرفته بود و ظاهر علمى متشخص آن از زندگى فرهيختگان در شهرهاى خارج از جزيرةالعرب بر آمده بود. به نظر وى، انديشه إسناد يكسره از طبيعت بدوى عرب بيگانه است. او ظاهراً همه عربها را باديه نشينانى بىخبر و بىقانون مىانگارد. اين امر به كلى توجيهناپذير است. چنانكه لامنس مىگويد. «اگر به سير تحوّل و كمال در زبان اعراب جاهلى توجه كنيم، ديگر نمىتوان آنها را از جمله ملتهاى بدوى به شمار آورد.»[3] بنا بر اين آسان نيست شهرنشينانى را كه با جهان خارج روابط تجارى دارند، بدوى بناميم.
كايتانى در تبيين نظرات خود مىگويد: عروة بن زبير (م 94 ق) يعنى كسى كه به گفته طبرى، نخستين جامع روشمند احاديث بوده، از هيچ سندى بهره نبرده و جز قرآن هيچ منبعى ارائه نكرده است. بر اين اساس، وى معتقد است. در زمان عبدالملك (حدود 70 تا 80 هجرى)، يعنى بيش از 60 سال پس از وفات پيامبر،