نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 291
آنها ندارد.»[1] پارهاى از محقّقان غربى در صحت انتساب برخى از اين سخنان به صاحبانشان ترديد كردهاند، ولى ما فعلًا به آنچه گزارش شده توجه مىكنيم، بىآنكه آنها را نقد و سنجش كنيم.
به اين سخنان سه عبارت ديگر را نيز مىتوان افزود كه گرچه از افرادى ناشناس و از دورهاى نامعلومند، امّا فىنفسه واجد اهمّيّتند. به نظر مىرسد دو عبارت نخست تنها به ظاهر متفاوتند. اولى چنين است: «كسى كه دين خود را بدون إسناد مىجويد، چونان كسى است كه بى نردبان به پشت بام رود، او چگونه مىتواند به آسمان برسد؟»[2] و دومى مىگويد: «إسناد چون نردبانى است براى آنكه بخواهد به پشت بام برود.»[3] عبارت سوم با تأكيد بر اهمّيّت تعليم از مجارى قانونى مىگويد. «شيوخ انسان، پدران او در دين و واسطهاى ميان او و خداى جهانياناند.»[4]
اكنون نظرات پارهاى از محقّقان غربى را مرور مىكنيم. ميور در مقدمه كتاب زندگى محمّد،[5] بحثى نسبتاً مفصل درباره حديث دارد و منتقدانه به بررسى مشكلات آن مىپردازد. وى با اين نظر شايع ميان مسلمانان كه به إسناد تكيه كرده و آن را بهترين راه براى سنجش درستى و مقبوليت احاديث مىدانند، مخالفت مىكند. او مىپذيرد كه بخشى از مجموعه احاديث به صحابه باز مىگردد، ولى اعتقاد دارد همين بخش هم دستخوش تحريف گرديده است. ميور با تأكيد بر اين باور خود كه هر شخص را در سلسله سند، منبعى مستقل مىشمارد، مىگويد: «ما نمىتوانيم بگوييم، در چه زمان و در چه مراحلى يكى از آنان، تغييراتى احتمالى در حديث ايجاد كرده يا مطلبى نو بر آن افزوده است.»[6] در ادامه مقاله حاضر به وقوع چنين تغييراتى در حديث اشاره خواهم كرد. ميور هشدار مىدهد كه بخش اعظم متن هر حديث جعلى است، امّا در اين باب بحثى نمىكند كه هر حديث چگونه صاحب سند شده است؟