نام کتاب : حديث اسلامى، خاستگاه ها و سير تطور نویسنده : موتسكى، هارالد جلد : 1 صفحه : 189
امرى محترم بود كه دههها بدان پاىبند بود؛ يعنى اجماع قديمى بر اين كه تنها «كتاب» يعنى قرآن را مىتوان رسما به نگارش درآورد، امّا «تعاليم شفاهى» يعنى حديث ممنوع الكتابة است. آيا ممكن است او خود روايت فوق را منتشر كرده باشد كه مطابق آن، عُمَر بن عبد العزيز نهايتا از طرح اصلى خود براى تدوين حديث صرفنظر كرده بوده، به اين اميد كه [زُهرى] مشوقش [عُمَر بن عبد العزيز] را از اين طرح منصرف كند؟
نقل است كه پس از تكميل مجموعه، عُمَر بن عبد العزيز دستور داد مجدداً زُهرى نسخههايى از آن در دفترهاى ديگر تهيه كند. سپس مىخوانيم كه او به هر يك از نواحى امپراطورىاش نسخهاى مىفرستاد.[1] صحت تاريخى اين گزارش سخت محل ترديد است، چه دقيقاً مطابق همان روايتى است كه از عملكرد عثمان در تكميل تدوين قرآن نقل مىكنند. به هر حال، اين بيشتر محتمل است كه مجموعه زُهرى فقط گردآورى شده، امّا مطمئنّا تكميل و تدوين نهايى آن پس از فوت عُمَر بن عبدالعزيز صورت پذيرفته باشد (نك. ادامه مقاله).
وقتى زُهرى در مقام معلّمِ فرزندان خليفه هشام (حك.: حدود 106- 126 ق) مشغول به كار بود، خود به «انتشار» رواياتى مىپرداخت كه گردآورى كرده بود. اين امر بعدها براى او منشأ نگرانى شده بود، زيرا از او نقل است كه:
«حاكمان مرا به نوشتن [روايات] واداشتند (استَكتَبَنى). سپس من آنها (يعنى فرزندان خليفه) را به نوشتن آن واداشتم (فَأكتبتُهُم). اكنون كه حاكمان آنها (يعنى روايات) را مينويسند، من شرمگينم كه اين مطالب را براى هيچ كسى جز آنها ننوشتم».[2]
از اين پس، نگارش احاديث حتى براى كاربرد عمومى نمىتوانست در محفل درسى زُهرى ممنوع باشد، و حتى احتمالًا در شامات نيز عموماً چنين بوده است. شاگردى گزارش مىكند. «ما قصد نداشتيم از زُهرى چيزى بنويسيم، تا اين كه هشام