مىبَرَد. بقيه مظاهر مادّىِ زندگى نيز هر كدام به نوعى شيرين و لذتبخش هستند و زندگى را براى انسان، جالب و زيبا مىكنند.
اما اين خيال و برداشت، يك برداشتِ سطحى و غير عميق است. انسان اگر دقيق بررسى كند، متوجه مىشود كه ماديات نمىتواند زندگى را اين همه جالب و خواستنى و زيبا بنمايد.
از مادّه و مادياتْ جهل، نادانى، محدوديت، تاريكى و كورىِ دل به وجود مىآيد. اگر گمان شود كه اينها عوامل زيباى زندگى هستند، اشتباه است.
آن كه زندگى را براى انسانها لذتبخش و زيبا كرده، مهر و محبت و عشق و احساس و عاطفه و عدالت است. اينها هستند كه اين همه زيبايى و شكوه به زندگى مىدهند. چنان كه خداى سبحان مىفرمايد:
به همين دليل، همه انبيا، دانشمندان و متفكرانِ صالح و مصلحان همگى معتقدند كه اگر معنويات در زندگى وجود نداشته باشد، زندگى ارزش و تحملِ سختىها و مشكلات را ندارد. تنها در صورتى كه زندگى در تسخير معنويات باشد، فكر و وجدانِ انسانْ سالم، قلبِ او راضى، و دلِ او اميدوار است.
انبيا، عقلاى عالَم و فكرِ سالم، انسان را به سوى معنويات دعوت مىكنند. زندگى وقتى زيبا، خوب، جالب و لذتبخش است كه همراه با معنويات باشد. معنويات به زندگى مهر، محبت، فكر و وجدان سالم و آرام و خوشنودى از گذشته و اميد به زندگىِ آينده مىدهد.
زندگى در پرتو معنوياتْ شيرين است؛ زيرا در اين صورت، انسان نه فريادِ ظالمى را مىشنود و نه ناله مظلومى را. نه مستضعفى در جامعه وجود دارد و نه مستكبرى. اين گونه زندگى كردن، همان زندگى است كه اسلام و انبيا به ما نشان دادهاند.
در ميان اديان مختلف، دين اسلام از نظر معنويات، قوىترين و غنىترين مكتبى است كه ما مىشناسيم.
به عنوان نمونه، مرحوم علامه طباطبائى مىفرمودند: وقتى من با پرفسور هانرى كُربَن آشنا شدم، ديدم او در ميان مكتبها و مذهبهاى مختلف، هر جا كه روزنهاى به روشنايى به نظرش رسيده، به آن روزنه سر زده است و با رهبران فكرىِ آنها نشست و برخاست نموده و خلاصه با همه اديان و مكتبهاى مختلفْ آشنا گشته و سپس مسلمان شده است.
من از ايشان پرسيدم: آيا هانرى كُربَن شيعه بود؟ مرحوم علامه طباطبائى فرمودند: به نظر من، او شيعه بود. از ايشان پرسيدم: چه چيزى سبب شده بود كه اين پرفسورِ فرانسوى با آن مقام علمى و آن همه امكانات، مجذوبِ اسلام گردد؟
مرحوم علامه طباطبائى فرمودند: من از خود پرفسور هانرى كُربَن پرسيدم كه چه چيزى شما را به اسلام جذب كرد؟
وى گفت: معنوياتى كه در اسلام وجود دارد، مرا به خود جلب نموده است. من در ميان اديان مختلف، زياد جستجو كردهام. بقيه جنبههاى اسلام را مىتوان كم و بيش در اديان ديگر يافت؛ اما من معنويات، عشق و عرفانى را كه در اسلام وجود دارد، در جاى ديگرى سراغ ندارم.
همچنين علامه طباطبائى مىفرمود: من به پرفسور هانرى كُربَن گفتم: در دين اسلام، انسانْ آزاد است كه هر وقت بخواهد با خداوند خلوت كند، دعا بخواند و به راز و