responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 738

احتياج داشته باشند، هلال احمر در حدّ توانش به آنها كمك خواهد كرد. وزارت امور خارجه نيز بر اساس شرايط جهانى و موازينى كه بايد رعايت كند، با مسئله آذربايجان برخورد خواهد كرد.

اما ما هم وظيفه داريم كه حرف بزنيم.

فرياد كنيم و ستمگر را محكوم نماييم؛ تا همه بدانند كه اگر در گوشه‌اى از دنيا به يك گروه از مردم يا يك كشور، ظلم شد، حد اقل ده نفر پيدا مى‌شوند كه به حالشان اشك بريزند و برايشان دلسوزى كنند.

اكنون جهان استكبار، خواب‌هايى براى همه دنيا ديده است و كارهايش را انجام مى‌دهد.

جمهورى اسلامى از اول، حركتش به گونه‌اى بوده كه نشان داده كه طرفدار نهضت‌هاى آزاديبخش و مستضعفان و محرومان و مظلومان است. اكنون به عنوان مثال، در كشمير آن همه بلا بر سرِ مسلمانان و شيعيان وارد مى‌كنند و آنها را دسته‌جمعى مى‌كشند. به نظر من، درست نيست كه ما آرام بنشينيم. دست روى دست بگذاريم و بگوييم چون نظام ما، نظام جمهورى اسلامى است و مسئولانِ ما هم مسلمان هستند، آنها خودشان وظيفه‌شان را مى‌دانند و به آن عمل خواهند كرد.

اين درست است كه مسئولان ما به وظيفه خودشان عمل مى‌كنند؛ اما آنها به خاطر محدوديت‌هايى كه دارند، حركتشان محدود است.

به عنوان مثال، به ياد مى‌آورم كه روزى مرحوم رجائى خدمتِ حضرت امام رسيد.

در آن موقع، شهيد رجائى در موردى سخنان تندى گفته بود. حضرت امام به ايشان فرمودند: چرا اين گونه تند صحبت كرديد؟

شهيد رجائى به ايشان گفت: من مقلد و پيروِ شما هستم و در بيان اين حرف‌ها هم از شما پيروى كردم.

حضرت امام فرمودند: شما رئيس جمهور كشور و يك مقام مسئول رسمى هستيد. شما با من كارى نداشته باشيد و موازين متناسب با شغلِ خودتان را رعايت كنيد. سپس حضرت امام فرمودند: من يك طلبه هستم و ممكن است چيزى بگويم كه گفتنِ آن براى شما مناسب نباشد. شما موقعيتِ خودتان را حفظ كنيد.

به طور خلاصه، منظور من اين است كه همچنان كه معصوم عليه السلام فرموده‌اند:

«كُلُّكُمْ راعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِيَّتِهِ»[1]

[همه شما سرپرستيد و همه شما نسبت به زيردستانتان بازخواست خواهيد شد.]

من وقتى اخبارِ ظلم و ستم به مسلمانان دنيا را مى‌شنوم، بسيار متأثر مى‌شوم و يقين دارم كه شما و همه افرادى كه غيرتِ اسلامى داشته باشند، همانندِ من از شنيدنِ چنين اخبارى بسيار غمگين و متأثر مى‌شويد.

در زمان حضرت على عليه السلام، سپاهيان معاويه به شهر انبار كه جزو حكومتِ حضرت على عليه السلام بود، حمله بردند. به خانه‌هاى مردم مسلمان و غير مسلمانانى كه در پناه اسلام زندگى مى‌كردند، حمله بردند.

زيورآلات زن‌ها را از آنها گرفتند و خودشان را هم كتك زدند. زن‌ها هم گريه مى‌كردند و كمك مى‌خواستند؛ اما هيچ كس نبود كه به آنها كمك كند.

وقتى خبر اين حادثه به حضرت على عليه السلام رسيد، به يارانش فرمود: اگر يكى از شما از غصه وقوعِ اين حادثه، دِق كند و بميرد، سرزنش نمى‌شود.

ما در برابر مسلمانان دنيا وظيفه داريم.

همه، از مراجع محترم گرفته تا ساير علما، استادان و ائمه جماعات و طلبه‌ها و هر كسِ ديگرى كه در جامعه مورد اعتماد و احترامِ‌


[1]- همان، ج 72، ص 38.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 738
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست