در مورد تقيه و اكراه، مشهور است كه گفته مىشود: انسان در حال تقيه و اكراه، بسيارى از گناهان را مىتواند مرتكب شود؛ اما تبرّى از امام عليه السلام را حتى به قيمتِ كشته شدن نيز نمىتوان مرتكب شد.
من اخيراً در باره اين مسئله در قم مطالعه مىكردم. ديدم شخصيت فقهىِ بزرگى مانند صاحب جواهر در مسئله گير كرده و فرموده است تبرّى جايز نيست؛ اما ما نمىتوانيم بگوييم ادلّه تقيه و اكراهْ تخصيص خورده است. در پايانْ مسئله را اين گونه جمعبندى مىكند كه مىگويد:
درست است كه ما رواياتى مبنى بر حرام بودنِ تبرّى داريم؛ اما رواياتِ ديگرى نيز داريم كه از جهتِ سند و دلالت، صحيحتر و واضحتر است و بر جوازْ دلالت مىكند. بنا بر اين در مقامِ تعارض، به روايتِ جواز عمل مىكنيم.
من به روايات، نگاه كردم. ديدم رواياتى كه بر عدم جوازْ دلالت مىكند، بسيار زياد است. حضرت على عليه السلام در نهج البلاغه مىفرمايد: اگر مجبور شديد كه مرا سبّ كنيد و به من ناسزا بگوييد، به من ناسزا بگوييد اما از من تبرّى نكنيد؛ زيرا من بر دينِ فطرت هستم. عبارت چنين است:
در برخى روايات، نقل شده است كه از معصوم عليه السلام پرسيده شد: اگر جانِ من به خطر بيفتد، چه كار كنم؟ معصوم عليه السلام فرمود:
گردنت را دراز كن؛ يعنى خطرِ كشته شدن را بپذير، اما حقّ تبرّى ندارى. با اين لحنِ روايات، صاحب جواهر چگونه مىگويد كه رواياتِ جواز، مقدّم هستند؟
من مقدارى اين مسئله را بررسى كردم.
متوجهِ نكتهاى شدم كه براى خودم جديد بود.
متوجه شدم كه رواياتى كه بر حرمتِ تبرّى دلالت مىكنند، همگى از حضرت على عليه السلام نقل شدهاست و رواياتى كه بر جواز تبرّى، دلالت مىكنند از امام باقر و امام صادق و ساير ائمه عليهم السلام نقل شده است.
حضرت على عليه السلام نيز در روايات مربوط به حرمتِ تبرّى، نمىگويد تبرّى نكنيد بلكه مىگويد: از من تبرّى نكنيد. مطلبْ روشن است. معاويه گروهى مزدور را اجير كرده بود كه بگويند: على مسلمان نيست.
نماز نمىخواند. مسجد نمىرود. با قرآن آشنا نيست و ...
مزدوران معاويه آنچنان بازار تبليغات ضد امام على عليه السلام را گرم كرده بودند كه بعضىها اين تبليغات را باور كرده بودند و وقتى شنيدند كه حضرت على عليه السلام در هنگام نماز خواندن در مسجد، كشته شده است، بسيار حيرتزده شدند و گفتند: مگر على به مسجد مىرفت؟! مگر على نماز مىخوانْد؟!
معلوم شد كه امير المؤمنين عليه السلام در آن دوره خاص كه معاويه عليه ايشان توطئه كرده بود تا شخصيتِ ايشان را تخريب و ترور كند، فرموده است: شما از من تبرّى نكنيد و مواظب باشيد كه مبادا به توطئه معاويه كمك كنيد. مسلمانْ تقيه مىكند، اما به توطئه دشمنْ كمك نمىكند.
برادران و خواهران گرامى! الان دشمنان ما بيدار، قوى، مكّار و بىرحم هستند (شعار نمازگزاران: «مرگ بر آمريكا») اجازه دهيد! من هم مىگويم: «مرگ برامريكا» اما اجازه دهيد تا عرضِ من تمام شود.
برادران عزيز! بر همه ما واجب است كه حتى اگر لازم شد، از جانمان هم مايه بگذاريم و دست به دستِ هم بدهيم و در مقابلِ دشمن قوىِّ خود، تا پاى جان و شهادت هم مقاومت و فداكارى كنيم، اما از اتحاد و وحدت و پاسداراى از نظام جمهورى اسلامى
[1]- ر. ك: مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج 38، ص 292، باب 66، روايت 1.