اين روايت در كتاب كافى و تهذيب نقل شده است و معتبر است.
اين ماجرا، يك نمونه كوچك از شيوه انديشه و زندگىِ اسلامى است. اگر ما سرتاسر كتابهاى آقاى فريدمن و اقتصاددانان نئوكلاسيك را بنگريم، حتى يك نمونه- هر چند به صورت تئورى- از چنين برخوردى را نمىيابيم. بنا بر اين، ما مسلمانان در زندگى، راهى كاملًا جدا از غربىها داريم.
امروز، ما در كشورى زندگى مىكنيم كه بر اساس آمار رسمى، جمعيت قابل توجهى از مردمِ آن فقير هستند. همچنان كه قبلًا گفتم، دو جنگِ سخت، يكى پنجاه ساله با رژيم پهلوى و ديگرى ده ساله با صدام را هم پشتِ سر گذاشتهايم.
در اين مدت، آسيبها و صدمههاى فراوانى بر ما وارد شده است. هيچ كدام از ما هم مسئولِ اين آسيبها نيستيم. هيچ كس هم نمىتواند در حلّ اين مشكلاتْ اعجاز كند.
اكنون ما مىخواهيم يك زندگى اسلامى در پيش بگيريم. من نمىگويم كه ما مىخواهيم مثل امام صادق عليه السلام باشيم و مثل معطب عمل كنيم؛ زيرا توانِ آن گونه زندگى كردن را نداريم؛ اما مىخواهيم پيرو امام صادق باشيم.
حضرت امير المؤمنين عليه السلام در نامهاى تاريخى، به عثمان بن حنيف كه از استانداران ايشان بود، فرمودند: من نمىگويم: تو كاملًا مانندِ من عمل كن؛ اما از تو انتظار دارم كه طرز فكر و روش زندگىِ تو، شبيهِ فكر و زندگىِ من باشد، تا مردم بدانند كه تو هم جزو يارانِ من هستى.
من و شما هم نمىتوانيم كاملًا مانند امامان معصوم عليهم السلام باشيم و به عنوان مثال، هر چه در منزل داريم، ببريم و بفروشيم؛ اما ما هم بايد از امامان معصوم عليهم السلام درسِ زندگى بگيريم.
ما مىبينيم كه مسئولان مربوط پى در پى مىگويند كه كشور ما كمبودِ آب دارد، كمبودِ برق دارد، افراد زيادى فقير هستند و ...
اگر مىخواهيم از امامان معصوم عليهم السلام پيروى كنيم، آنها كه توانايى دارند- هر كس به اندازه توان خود- در انجام كارهاى عام المنفعه مشاركت كند.
همه ما مسئوليم كه در كارهاى خيريه عمومى مشاركت كنيم تا انشاءالله به لطف خداوند و كوشش مسئولان كشور و يارى و حمايتِ شما مردم، فقر و ساير مشكلات عمومىِ كشور، برطرف شود. هر گاه مشكلاتِ همه مردم برطرف شد و همگى توانستند در رفاهْ زندگى كنند، آن وقت اشكالى ندارد كه همه با هم در رفاه زندگى كنيم.