responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 540

بر آن چند برابر بيفزايد؟]

خداوند به مناسبت‌هاى مختلف، آيه‌اى در باره حضرت على عليه السلام نازل مى‌فرمود تا مسئله ولايتِ حضرت على عليه السلام را تقويت كند.

علاوه بر آيات فراوانِ قرآن شريف، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز بارها تلاش مى‌كرد تا على عليه السلام را آنچنان كه هست، به مردم معرفى كند و مسئله ولايت و جانشينىِ او را در ميانِ مردم تقويت كند. از جمله، از ايشان نقل كرده‌اند كه فرمود:

«اذا كانَ يَوْمَ الْقِيامَةِ نُودِىَ الَىَّ مِنْ بَطْنِ الْعَرْشِ: نِعْمَ الْأَبُ ابُوكَ ابْراهيمُ الْخَليلُ وَ نِعْمَ «الاخُ اخُوكَ عَلِىُّ بْنُ ابى‌ طالِبٍ.»[1]

[در روز قيامت از دلِ عرش به من ندا مى‌دهند: چه پدر خوبى است، پدرت ابراهيم خليل. و چه برادر خوبى است، برادرت على بن ابى طالب.]

يك بار هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى‌خواست به مسافرت برود، مردى به نام محمد بن مُسلِم را جانشين خود كرد كه به امور شهر رسيدگى كند. حضرت على عليه السلام را هم مأمور كرد كه در غيابِ ايشان، به امور خانوادگى پيامبر صلى الله عليه و آله رسيدگى كند.

هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از شهر خارج شد، گروهى از منافقين، در شهر شايعه‌پراكنى و جَوسازى كردند و گفتند: اخيراً روابط پيامبر با على عليه السلام تيره شده است.

پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السلام را دوست ندارد و نمى‌خواهد او را در اطرافِ خودش ببيند؛ به همين دليل، پيامبر صلى الله عليه و آله در اين مسافرت، على عليه السلام را با خودش نبرده و به او گفته است:

در مدينه بمان و به كارهاى خانوادگى و تداركاتى رسيدگى كن.

على عليه السلام شتابان خدمتِ پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله رسيد و گفت: اجازه بفرماييد من هم همراه شما بيايم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چرا؟ على عليه السلام شايعاتى را كه منافقين در شهر پراكنده بودند، خدمت ايشان عرض كرد.

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به على عليه السلام پاسخ داد:

«اما تَرْضى‌ انْ تَكُونَ مِنّى‌ بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى‌؟»[2]

[آيا خوشنود نيستى كه در ارتباط با من، بسانِ هارون نسبت به موسى‌ باشى؟]

البته چنان كه نقل شده، پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله چندين بار اين سخن را بيان كرده‌اند. من فقط يكى از موارد را برايتان نقل كردم.

همچنين پيامبر صلى الله عليه و آله در سخن مشهور خود فرموده‌اند:

«انَا مَدينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِىٌّ بابُها.»[3]

[من شهر علمم و على درِ شهر علم است.]

و نيز نقل شده است كه فرموده‌اند:

«يا عَلِىُّ، انْتَ مِنّى‌ وَ انَا مِنْكَ.»[4]

[اى على! تو از من هستى و من از تو هستم.]

عمران بن حصين از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل كرده است كه ايشان فرمودند:

«انَّ عَلِيّاً مِنّى‌ وَ انَا مِنْهُ وَ هُوَ وَلِىُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ.»[5]

[على از من است و من از على هستم و او ولىّ هر مرد و زنِ مؤمن است.]

همچنين از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه ايشان فرموده‌اند:

«ثَلاثَةٌ لَمْ يَكْفُرُوا بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ: عَلِىٌّ وَ صاحِبُ ياسين وَ مُؤْمِنُ آلِ فِرْعَوْن.»[6]

[سه نفر حتى به اندازه يك چشم به هم زدن كفر نورزيده‌اند: على و صاحب ياسين و


[1]- ر. ك: شيخ صدوق، علل الشرايع، ص 72.

[2]- ر. ك: مجلسى، محمدباقر، بحار الانوار، ج 37، ص 254.

[3]- همان، ج 10، ص 120.

[4]- همان، ج 22، ص 148.

[5]- همان، ج 38، ص 235.

[6]- همان، ج 67، ص 201 و 205.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 540
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست