شما مردم عزيز هم در آن تشييع جنازه با شكوه حضور داشتيد و آن را از نزديك ديديد. دشمنان انقلاب هم آن تشييع جنازه را ديدند.
مردم با اين اقدام خود، آنچنان مشت محكمى به دهان دشمنان انقلاب و ياوه گويان زدند كه همه آنها در همه جاى دنيا شوكه شدند و به اين زودىها به خودشان نمىآيند.
در اين مدت، دشمنان انقلاب اسلامى ايران فهميدند كه انقلاب ايران آنچنان عميق است كه حتى اگر رهبر و محورِ خود را هم از دست بدهد، مردم از دست نمىروند؛ بلكه متحدتر و منسجمتر مىشوند. اين حركتِ بزرگ شما و تشييع جنازه بسيار با شكوهِ حضرت امام، دنيا را مبهوت كرد.
خداوند، شما را جزاى خير دهد و عنايات و الطاف خود را بيش از پيش، شامل حالِ شما گردانَد.
دومين عامل موفقيت انقلاب اسلامى ايران، پس از رحلت حضرت امام (رضوان الله عليه)، هشيارى و بيدارىِ مسئولان انقلاب بود. منظور من از مسئولان انقلاب، اعضاى مجلس خبرگان و همه كسانى است كه پروانهوار گِردِ شمع انقلاب مىگردند.
دشمنان انقلاب گمان مىبردند كه پس از رحلت حضرت امام (رضوان الله عليه)، مسئولان نظام بر سر تقسيمِ سهم از انقلاب، مشغول نزاع با يكديگر مىشوند؛ اما ديدند به گونهاى كه شايد در تمام دنيا بى سابقه بود، مسئولان جمهورى اسلامى ايران حتى براى يك لحظه هم يك نگاهِ تند به يكديگر نكردند.
مسئولان انقلاب نه تنها با يكديگر نزاع نكردند، بلكه در سريعترين زمان با بهترين انتخاب، رهبرىِ اين نظام و حكومت را انتخاب كردند و نام رهبر جديد را اعلان نمودند، بدون اينكه هيچ گونه نزاع يا كج نگاه كردن يا جنگِ قدرتى پيش بيايد.
اين حركت هشيارانه و آگاهانه مسئولان انقلاب اسلامى ايران براى تحليلگران خارجى قابل هضم نيست.
تحليلگران خارجى نمىتوانند حركت استوار و بدون خلل و آگاهانه مسئولان انقلاب در تعيين رهبر جديد را درك نمايند، زيرا نسبت به اصول و مبانى ما آگاهى ندارند؛ اما اين حركت براى خودمان با توجه به مبانى و اصولمان، بسيار روشن و واضح است.
بر اساس مبانى اسلامى، يك مسلمان، رياست پرست و قدرتطلب نيست. در نظام اسلامى، انگيزه كسانى كه مسئوليتى را مىپذيرند، احساس تكليف و وظيفه شرعى و احساس مسئوليت است.
وقتى كسى مىتواند خدمتى را انجام دهد، چرا انجام ندهد؟ وقتى كسى مىتواند بارى را بر دوش بكشد و امتى را هدايت كند، اين امر، جزو وظايف شرعى اوست.
بنا بر اين در نظام اسلامى، كسى با انگيزه دوست داشتنِ قدرت يا انحصارطلبى در قدرتْ مسئوليتى را نمىپذيرد؛ بلكه هدفْ انجام مسئوليتها و وظايف شرعى است.
وقتى به اين اصل توجه مىكنيم، مىبينيم كه انتخاب رهبر، بسيار ساده مىشود و نزاع براى كسب قدرت، بى معنا مىشود.
بر اساس اين اصل، فردى به رهبرى انتخاب مىشود كه امتحان وفادارى و لياقت و صداقتش را پس داده است. فردى كه دنيا و مسائل سياسى و فرهنگ انقلاب را مىشناسد.
فردى كه در انقلابْ زحمت كشيده است.
مدتها در خدمتِ رهبر بوده است. از او درسها گرفته و استفادهها كرده است.
اروپا و آمريكا و شوروى، نمىتوانند احساس وظيفه شرعى را درك كنند. بنا بر اين