responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 385

من آتش‌بسِ يك طرفه را قبول ندارم.

حتى اگر همين الان هم دنيا، دست از حمايتِ صدام بردارد، من قول مى‌دهم كه تا يك هفته ديگر، صدام وجود نخواهد داشت.

(تكبير نمازگزاران‌) اگر اين كار را هم نمى‌كنند، لااقل اعلام كنند كه صدام متجاوز است. در اين صورت هم صدام دست از شرارت‌هايش بر خواهد داشت.

ما به شوراى امنيت پيشنهاد مى‌كنيم كه اگر صدام به شرارت‌هايش ادامه دهد، شوراى امنيت يكى از اين دو پيشنهاد عملىِ ما را بپذيرد. انتخاب هر يك از اين دو پيشنهاد هم به عهده شوراى امنيت و دبير كل باشد.

دومين دستاورد قطعنامه، حلّ مشكلاتِ داخلى كشور ماست. هر چند كه در داخل كشور، اكثر قاطع ملتْ مقلد و پيروِ حضرت امام هستند، اما بعضى از مردم مى‌گفتند:

حضرت امام مى‌فرمايند: جنگ كنيد! ما هم جنگ مى‌كنيم؛ اما قلباً مطمئن نيستيم كه ادامه جنگ، بهترين راه حل است.

وجود اين سؤال در ذهن بعضى از مردم، اشكالى هم نداشت و شبيه جريانِ حضرت ابراهيم عليه السلام بود. حضرت ابراهيم عليه السلام به خداوند عرض كرد:

«... رَبِّ ارِنى‌ كَيْفَ تُحْيِى الْمَوْتى‌ قالَ اوَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى‌ وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبى ...»[1]

[... اى پروردگار من! به من بنماى كه مردگان را چگونه زنده مى‌سازى. گفت: آيا هنوز ايمان نياورده‌اى؟ گفت: چرا، ولى مى‌خواهم كه دلم آرام يابد ...]

حضرت ابراهيم عليه السلام به خداوند عرض كرد: خدايا! من هر چه را تو بگويى قبول دارم؛ اما مى‌خواهم با چشم خودم ببينم تا قلبم مطمئن شود. بعضى از افرادِ ملتِ ما هم چنين سؤالى را در مورد جنگ داشتند.

مى‌گفتند: مى‌خواهيم ببينيم پذيرش قطعنامه از سوى ما، چه آثارى خواهد داشت؟

گفت: بيا ببين!

ما قطعنامه را قبول كرديم، صدام به اشنويه حمله كرد. ما قطعنامه را قبول كرديم، صدام بمباران شيميايى كرد. ما قطعنامه را قبول كرديم، او به غرب حمله كرد. حالا ديگر همه اطمينانِ قلب دارند و ديگر براى كسى ابهام و سؤالى باقى نمانده است و همه دريافتند كه در مورد چگونگىِ برخورد با صدام، حق با حضرت امام بود.

يكى از بركات ديگر قطعنامه، مسئله منافقين است. خداوندا! وقتى تو مى‌خواهى مشكلى را حل كنى، به گونه‌اى آن را حل مى‌كنى، كه حتى آن شخصى كه مشكل به نفعِ او حل شده، او هم تصور نمى‌كرد كه اين گونه، مشكلش حل شود!

مسئله منافقين براى ما مشكل بزرگى بود.

تعداد زيادى از آنها از ايران رفتند و در عراق براى خودشان بساط و دستگاه و سازمان درست كرده بودند. جمعى از آنها هم در ايران در زندان‌ها هستند. ما اگر جنگ را هم تمام مى‌كرديم، تازه گرفتار مشكل منافقين بوديم.

براى ما حلّ مشكل منافقين به آسانى ممكن نبود و هزينه‌هاى فراوانى داشت؛ اما پيش از قبول قطعنامه، خداوند اين مشكل را مثل آب خوردن حل كرد. (تكبير نمازگزاران)

كسانى كه با منافقين سر و كار داشتند، مى‌دانند كه اينها يك دسته از رؤسا و بزرگانشان، خائن و جانى هستند؛ اما تنه سازمان منافقين، افرادى فريب خورده هستند.

منافقين، اوايل كه در ايران آزاد بودند، مى‌گفتند: ما ضد استبداد و ضد استعمار و ضد امپرياليسم هستيم. خلق را هم با خدا يكى مى‌بينيم. مردم ايران و خداوند، هر دو يكى هستند. به همين خاطر مى‌گفتند:


[1]- سوره بقره( 2)، آيه 260.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 385
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست