به نام خدا و خلق قهرمان. آدمها را برده بودند كنار دستِ خدا نشانده بودند.
دليل اين كه منافقين، ضد استعمار و امپرياليسم هستند، اين است كه نان و آب و لباس و سلاحشان را از امپرياليسم مىگيرند.
در اين عملياتِ اخير كه عليه ايران انجام دادند، بيش از هزار ماشين و توپ و تانك و ضد هوايى با خودشان آورده بودند.
اين ماشينها و توپها و تانكها و سلاحها را از كجا به دست آوردهاند؟ اينها را با پول حاصل از كدّ يمين و عرق جبين خريدهاند؟! منافقين با بدترين آدمِ روى زمين كه هزار مرتبه از هلاكو و چنگيز و هيتلر، بدتر است، متحد شدند و به او گفتند:
تو از بالا بمب شيميايى بريز تا راه ما صاف شود و پيشروى كنيم.
منافقين مىخواستند در ايران پيشروى كنند كه كجا بروند و چه كار بكنند؟
مىخواستند بيايند ايران و هر كه را ريش دارد، بكُشند. وقتى وارد اسلامآباد شدند، هر كه را ديدند كه ريش دارد، كشتند.
تحليل منافقين از اوضاع ايران بر پايه سه محور استوار بود. اول اينكه، مردم ايران از رهبرىِ كشور جدا هستند و ديگر حتى يك نفر از مردم ايران هم امام و مسئولان كشور را قبول ندارد. دوم اينكه، مسئولان كشور، خود تشنه به خون يكديگرند. سوم اينكه حكومت ايران هر چه نيرو داشته به كار برده و ديگر نيرويى برايش باقى نمانده است.
شما ببينيد آيا هيچ احمقى اين گونه تحليل مىكند؟
منافقين وقتى سه محور اين تحليل را كنار هم گذاشتند، با خود گفتند: پس چرا ما در بغداد معطل هستيم؟ برويم و تهران را تصرف كنيم. حتى احتمالِ اين را هم ندادند كه اگر مردم ايران جلويمان را گرفتند و نگذاشتند پيشروى كنيم، آن وقت چه بايد بكنيم؟
منافقين بر اساس همين تحليل با سيزده تيپ به ايران حمله كردند. آنها فكر مىكردند كه با اين نيرو، مىتوانند تا تهران پيشروى كنند و در ميدان آزادى بگويند: ايران آزاد شد و همه مردمْ منافق شدند.
عجيبتر از همه اين كه آنها مىگفتند:
ما آلترناتيو و جايگزينِ حكومت فعلى هستيم؛ زيرا مردم، بنىصدر را قبول ندارند.
سلطنتطلبها را قبول ندارند. طرفداران بختيار را هم قبول ندارند. در نتيجه، مردم ايرانْ تنها كسى را كه قبول دارند، سازمان منافقين است.
با خود مىگفتند: اگر ما (منافقين) به ايران برسيم، مردم ايران پايمان را مىبوسند. اگر هم دستشان به پايمان نرسيد، چرخِ ماشينمان را مىبوسند و هر چه گاو و گوسفند در ايران هست، همه را در جلوِ پاى ما قربانى مىكنند.
بيا كباب بخور و تماشا كن! (شعار نمازگزاران:
«مرگ بر منافقين»)
خاك بر سر منافقين با آن سياست و تحليلشان و با اين آلترناتيو بودنشان! اينها نمىدانند كه مردم ايران، منافقين را از هر حيوانى بدتر مىدانند. (تكبير نمازگزاران)
مردم ايران چنان از دست منافقين خشمگين هستند كه قوه قضائيه از سوى افكار عمومى، تحت فشار بسيار زياد است.
مردم مىگويند: چرا منافقين را محاكمه مىكنيد؟ اينها محاكمه ندارند؛ حكمشان معلوم است. موضوعش هم معلوم است. جزايش هم معلوم است.
قوه قضائيه در فشار است كه اينها چرا محاكمه مىشوند؟ چرا همه اينها را اعدام نمىكنيد؟ چرا بعضى از آنها زندانى مىشوند؟ (شعار نمازگزاران:
«منافق زندانى، اعدام بايد گردد»)
وقتى كه قاضى در دادگاه از منافقين سؤال مىكند و آنها را محاكمه مىكند،