نفتكش كويتى حمايت و دفاع كنيم، وارد خليج فارس شد.
آمريكايىها اول گفتند: خليج فارس يك راهِ آبىِ بين المللىِ حساس است و تبديل به ميدان جنگ شده است. ما مىخواهيم به خليج فارس بياييم تا آنجا را تشنجزدايى كنيم و به آن منطقه، امنيت بدهيم.
آمريكايىها زيرِ اين پوشش، به طور بىسابقهاى نيروهاى نظامىِ خود را در خليج فارس جمعآورى كردند.
آنها مدرنترين نيروهايشان را به خليج فارس آوردند و حتى به اين هم اكتفا نكردند و ناتو را هم به دنبالِ خودشان، به خليج فارس يدك كشيدند.
آمريكايىها ارتجاع منطقه را هم با خودشان هماهنگ كردند و بعد از جمعآورىِ نيروهايشان و معركهگيرى، گفتند: ايران بايد بدون قيد و شرط، قطعنامه شوراى امنيت را بپذيرد وگر نه بايد مجازات شود.
هنوز چند هفتهاى از اين قضيه نگذشته بود كه آمريكايىها شاخِ شيطانىِ خود را نشان دادند و به كشتى تداركاتىِ ما حمله كردند و مدعى شدند كه اين كشتى، مشغول مينگذارى بوده است.
آمريكايىها براى سرپوش گذاشتن بر روى اين جنايتشان، به هيچ ناظر بين المللى اجازه ندادند كه از اين كشتى بازديد كند و كشتىِ ما را غرق نمودند و به اين عمل خود افتخار كردند.
مسئولان جمهورى اسلامى تصميمِ جدّى دارند كه از استقلال كشور در برابر آمريكايىها دفاع كنند اما براى اتمام حجت و براى اينكه:
[تا هر كه هلاك مىشود به دليلى هلاك شود و هر كه زنده مىماند به دليلى زنده بماند.]
براى اينكه هيچ گونه بهانهاى به اين زشتكارِ رسوا ندهند، دست نگه داشتند.
تا اينها به جنايتِ ديشب دست زدند.
وقتى به كشتى تداركاتىِ ما حمله كردند، گفتند: اين كشتى در حال مينگذارى بوده است. ديشب ديدند نمىتوانند همان بهانه قبلى را تكرار كنند. در نتيجه گفتند: قايقها به ما حمله كردهاند و ما از خودمان دفاع كرديم و با اين بهانه، به قايقهاى تندروِ ما كه مشغول
گشتِ عادى در اطراف جزيره «فارسى» بودند، حمله كردند.
اكنون همه مىدانند كه انگيزه آمريكا از ورود به خليج فارس، اهداف تجارى و اقتصادى، حمايت از كويت، تشنجزدايى و برقرارىِ امنيت نيست. آمريكا اهداف ديگرى دارد و با اين ساز و برگ، به دنبال مقاصد ديگرى وارد خليج فارس شده است.
اول اين كه آمريكا از نظام جمهورى اسلامى ايران، سيلى خورده و تحقير و رسوا شده است. تحقيرى كه براى آنها قابل تصور و تحمل نبود. در جريان اشغال لانه جاسوسى، در جريان طبس، در كودتاى نوژه، در شكست لبنان، در تحريم اقتصادى و بدتر از همه در جريان مك فارلين، آمريكا در تمام دنيا رسوا و بىآبرو شد؛ آنچنان كه برخى از سرانش خودكشى كردند و برخى ديگر، تهديد به استعفا نمودند.
در اثر سيلىهايى كه آمريكا از انقلاب ايران خورد، ريگان در سراشيبىِ سقوط قرار گرفت. ريگان آنچنان رسوا و مفتضح شد، كه آمريكايىها از اينكه او رئيس جمهور آنها است، احساسِ ننگ مىكنند.
ريگان براى اينكه بگويد: نخير، ما هم قلدريم و آن قدرها هم بىعرضه نيستيم،