responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 260

امير المؤمنين عليه السلام فرموده است:

«فَاتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ سَمِعَ فَخَشَعَ وَ اْقْتَرَفَ فَاعْتَرَفَ وَ وَجِلَ فَعَمِلَ وَ حَاذَرَ فَبَادَرَ وَ ايْقَنَ فَأَحْسَنَ.»[1]

[پس، از خدا همچون كسى بترسيد كه شنيد و فروتنى كرد، گناه ورزيد و اعتراف آورد، ترسيد و به كار پرداخت، پرهيز نمود و پيش تاخت، يقين كرد و نيكى ورزيد.]

بندگان خدا! برادران و خواهران عزيز، پرهيزكار باشيد! مانند كسى كه صداى خدا، اندرز و نغمه وجدان را شنيد و در برابر آن، به خود لرزيد و به تمام گناه‌ها، زشتكارى‌ها و آلودگى‌هايى كه در زندگى‌اش انجام داده بود، اعتراف نمود. به سوى عمل رو آورد و نيكوكار شد. تقوا و پرهيزكارى، نجاتِ انسان‌ها است.

حقوق اجتماعى، رابطه حقوقى بين فرد و جامعه است و حقوق متقابل فرد و جامعه را بيان مى‌كند. اين حقوق، بيانگرِ آن است كه در نظام حقوقىِ اسلام، فرد چه حقوقى بر عهده جامعه دارد و جامعه چه مسئوليت‌هايى در برابر افراد دارد. به عبارت ديگر، فرد چه چيزهايى را بايد از ساير افراد بگيرد و چه مسئوليت‌هايى در مقابل آنها دارد؟

اين بحث به طور وسيع و دامنه‌دار در اسلام مطرح شده است. در ساير مكتب‌هاى فلسفى و اجتماعى نيز اين بحث مطرح شده است. من امروز تنها مقدمه اين بحث را عرض مى‌كنم و ادامه آن را به جلسات آينده واگذار مى‌كنم.

جامعه عبارت است از يك مجموعه انسانى كه افراد آنْ مشتركاتى طبيعى، فطرى، ارضى و قراردادى با يكديگر داشته باشند و تحتِ يك نظام حكومتى و اجتماعى زندگى كنند.

برخى اوقاتْ معناى وسيعى از جامعه در نظر گرفته مى‌شود كه پاره‌اى از اين قيود را ندارد؛ مانند جامعه مسلمانان، جامعه اروپائيان، جامعه پارسيان و جامعه تُرك زبانان.

در اين صورت، معمولًا جامعه با عواملى مانند رنگِ پوست، نژاد، زبان و ...

مشخص مى‌شود. بيشترِ اوقات، جامعه در معناى اخصّ آن يعنى معنايى كه همه قيود را دارا است، به كار مى‌رود.

جامعه امرى واقعيّت‌دار و حقيقى است كه از دوران بسيار قديم پذيرفته شده است.

گفته مى‌شود كه انسان در دوره ماقبل تاريخ، زندگى فردى داشته و چيزى به عنوان جامعه را نمى‌شناخته است؛ امّا آن دوره از زندگى بشر، محلّ بحثِ ما نيست.

از هنگامى كه تاريخ به شرح و نقلِ زندگى بشر پرداخته است، انسان داراى اجتماع بوده و از نظر فكرى و عملى، وجود جامعه را پذيرفته بوده است.

دانشمندان و متفكران فراوانى در باره جامعه تحقيق كرده‌اند. برخى از آنها معتقد به اصالتِ فرد و برخى معتقد به اصالتِ جامعه بوده‌اند. بعضى مى‌گفته‌اند كه فرد اصيل است و جامعه اعتبارى است و برخى ديگر خلافِ آن را مى‌گفته‌اند.

فيلسوفان و حقوقدانان در اين باره تحقيقات و بحث‌هاى فراوانى انجام داده‌اند.

البته كسانى كه مى‌گويند «فرد اصيل است»، منظورشان شخصِ فرد نيست، بلكه منظورشان، شخصيّتِ فرد است.

اسلام جامعه را به عنوان يك حقيقت، پذيرفته است. قرآن كريم از جامعه تعابير مختلفى مانند قوم، قبيله، شَعب و شُعوب، نموده است. رساترين تعبيرى كه قرآن از جامعه كرده است، تعبير «امّت» مى‌باشد. در قرآن پنجاه مورد كلمه امَمْ‌


[1]-/ ر. ك: نهج البلاغه، ترجمه سيد جعفر شهيدى، خطبه 83، ص 61.

نام کتاب : همپاى انقلاب نویسنده : موسوى اردبيلى، سيد عبدالكريم    جلد : 1  صفحه : 260
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست