[به خدا اگر تنها آنان را مىديدم، و آنان زمين را پر مىكردند، نه باك داشتم و نه مىهراسيدم، كه من بر گمراهىِ آنان و رستگارى خود نيك آگاهم و با يقين از جانب پروردگار خود همراه.]
صدام كافر با اسرائيل صهيونيست و آمريكاى امپرياليست، از يك موضع و از يك جبهه، به كشور شما و به انقلاب اسلامى تجاوز و حمله كردهاند و با شما مىجنگند.
امريكا و صهيونيسم بين الملل ارباباند و مستقل؛ و صدام، نوكر است و وابسته؛ اما هر دو همكار يكديگرند. ما نه در بطلان اسرائيل و امريكا و نه در كفر و ضلال صدام، كوچكترين ترديدى نداريم. همچنان كه در هدايت خودمان و در حقانيتِ راهمان كوچكترين ترديدى نداريم.
آن نيرويى كه در جبهه غرب و جنوب، در سرزمين مقدس ايران، با جوانهاى پاكباخته ما مىجنگد، با آن نيرويى كه در لبنان، مردم انقلابى و رزمنده و مستضعف لبنان را ده تا ده تا و سى تا سى تا و صد تا صد تا مىكُشد، هر دو يك نيرو هستند؛ سرچشمه و انگيزه هر دو مشترك است.
اسرائيل جنايتكار و صدام خائن، اگر هم داراى دو بدن باشند، يك روح در دو بدن هستند. ما هيچ تفاوتى بين جنگ با اسرائيل و جنگ با صدام قائل نيستيم. هر دو قواى كفرند و بايد با هر دو جنگيد.
ما از اين كه جوانهاى فلسطين و لبنان در آن ديار، همانند جوانان عزيز ايران در جبهههاى نبرد با صدام به شهادت مىرسند، بسيار متأثريم. حضرت على عليه السلام در ادامه همان سخنان مىفرمايند:
[خداتان بيامرزاد! گروه گروه روى به جنگ دشمنتان نهيد و در خانهها و شهرهاتان درنگ مكنيد، كه به ستم گرفتار شويد و به خوارى دچار و بهرهتان كم مقدار.
همانا جنگجو بيدار است، و آن كه به خواب رود چشمى پىِ او باز و هشيار.]
مطلب ديگرى را كه مىخواهم خدمتتان عرض كنم در مورد ستون پنجم است.
اين مطلب هم بى ارتباط با مسئله جنگ نيست.
در باره ستون پنجم، مطالب زيادى گفته شده است. آنچه من مىخواهم بگويم، اين است كه در ايران، اينها كتابهايى را مىخوانند، درسهايى را ياد مىگيرند كه چگونه مىشود در يك كشور آشوب بر پا كرد؛ بعد مىآيند آن درسها را در كوچه و
[1]- نهج البلاغه، ترجمه دكتر سيد جعفر شهيدى، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ ششم، 1373 ه. ش.، نامه 62، ص 347.