responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : آشنايى با حديث نویسنده : استادان دانشكده علوم حديث    جلد : 1  صفحه : 222

وقار و شرم كامل، بر خاك‌هاى بيابان سينا گام مى‌نهند و پيش مى‌آيند. آنان، پيام شعيب (ع) را ابلاغ مى‌كنند:

- به نزد من بيا تا پاداش كارت را بدهم.

- چگونه، من كه راه را نمى‌دانم.

- ما كه مى‌دانيم، با ما بيا.

- باشد، اما شما جلوى من نرويد. نمى‌خواهم چشمانم دائماً به شما باشد، حتّى از پشت سرتان.

- پس چگونه راه را به تو نشان دهيم!

- من جلو مى‌روم اما هرگاه راه را به اشتباه پيمودم، (با پرتاب سنگ آگاه و) راهنمايى‌ام كنيد.[448]

و بدين گونه، موسى (ع) خود را با عفّت ورزى و حيا از لغزشى احتمالى، دور نگه مى‌دارد و همان‌گونه هم دختران شعيب. موسى مى‌دانست كه نگاه، تير مسمومى از جانب شيطان است و تور پهن شده او[449] و چشم و گوش، جاسوسانى هستند كه قلب را فريب مى‌دهند و هرچه بخواهند، از او مى‌گيرند. از اين رو خداوند، حتى راه رفتن دختر شعيب را با حيا همراه كرده‌[450] و در خطاب به زنان پيامبر، شرط تقوا را، ناز و عشوه نريختن در سخن گفتن دانسته است؛ چرا كه قلب بيمار دلان را وسوسه مى‌كند،[451] و اين نيست جز به سبب حضور فعالانه شيطان در اين ميان.

شيطان، نخستين حضور را در ميان دو نامحرم دارد و از اين رو، خلوت كردن دو نامحرم با يكديگر، حرمت دارد و تنها ارتباط عمومى، آن‌گونه كه حيا كردن از آدميان را هم بر حياى از خداوند بيفزايد، شده است.

در سيره ائمه، احتياطهاى شديدترى را نيز مى‌يابيم. امام على (ع) كه مجسمه تقوا و عفاف و نيرومندى است، دوست نداشت به دختران جوان سلام كند و مى‌فرمود:


[448]. سوره قصص، آيه 23- 25.

[449]. گزيده ميزان الحكمة، ح 6129 و 6141.

[450]. سوره قصص، آيه 25.

[451]. سوره احزاب، آيه 32.

نام کتاب : آشنايى با حديث نویسنده : استادان دانشكده علوم حديث    جلد : 1  صفحه : 222
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست