سلام، يعنى سلامتى و آرامش، يعنى آرزوى تندرستى دوست و آسوده كردن او
از گزند دست و زبان. و نيك روشن است كه هر كس پيشدستى كند، مسابقه محبّت را برده
است. سلام را كوچكتر به بزرگتر تقديم مىكند، اما با سلام دادن، بزرگتر مىشود
و بزرگتر نيز بايد خود را كوچكتر ببيند و زودتر سلام دهد، و كسى از پيامبر اكرم
بزرگتر نيست، اما هيچ كس نتوانست در سلام دادن، بر او پيشى بگيرد.[412]
خوش
برخورد باشيم. با دوستِ از راه رسيده، دست بدهيم و چون صفحه دستان را بر هم
مىنهيم، بر دوستىهايمان پاى بفشاريم و آواى محبّت را از همه سر انگشتانمان
سردهيم و بدانيم كه دست محبت خدا در ميان ماست و دست آن يكى را مىفشارد كه ديگرى
را بيشتر دوست دارد،[413] اگر چه هر دو را با نگاه رحمت
مىنگرد و گناهان هر دو چون برگ درخت مىريزد.[414]
و شايد به همين دليل، پيامبر به هنگام مصافحه، دست خود را جدا نمىكرد و تا طرف
ديگر، دستش را بيرون نمىكشيد، ايشان نيز دست مباركشان را عقب نمىكشيد.[415]
خوشخويى
را نيز بيفزاييد. خوشگويى و خوشرويى و خوشخويى، در هم تنيده و تور دوستى را
تابيدهاند، به گونهاى كه گستردن آن، محبت نيكان را شكار ما مىكند. ما با سلام
دادن، گفتار مؤدبانه و رفتار مقبول، محبت همه را جلب مىكنيم و سخن زيبا، جواب
زيبا مىآورد.[416]
خوشخويى،
يعنى تحمّل و شكيبايى و بردبارى و دلسوزى و گذشت و انصاف. ما مىتوانيم سنگ صبور
همديگر باشيم و آب گوارايى براى تشنگانْ در كوير تفتيده زندگى.[417]