نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 530
بنا بر اين، زندگى بدون كار، ملالآور و خستهكننده است و كار و
تلاش، يكى از عوامل شادابى و سرزندگى به شمار مىرود و اين به ويژگى روحى- روانى
انسان باز مىگردد؛ امّا آنچه در اين باره مهم است اين كه:
اوّلًا
اين نظريه، يكى از ابعاد وجودى انسان است و تأثير آن نيز در همين حدّ، غير قابل
انكار است؛ امّا آيا همه ابعاد و واقعيتهاى حيات انسانى همين است؟ بىترديد چنين
نيست. از اين رو، اين نظريه، در تبيين بخشى از شادكامى و رضامندى انسان، موفّق
است؛ امّا نمىتواند نظريهاى فراگير باشد.
ثانياً
اين نظريه، همه ابعاد شادكامى را نيز در برنمىگيرد و به نظر مىرسد كه تنها به
بُعد نشاط مربوط مىشود. كار و تلاش موجب تحرّك بدنى مىگردد و انسان را از حالت
ركود و خمودگى، بيرون مىآورد و موجب نشاط و سرزندگى مىشود. بنا بر اين، اين نظريه،
هر چند نادرست نيست، امّا جامع و فراگير هم نيست و تنها بخشى از شادكامى را شامل
مىشود.
ثالثاً
ممكن است تلاش و فعّاليت از جهات ديگرى نيز تأثيرگذار باشد؛ امّا آنچه مهم است اين
كه با اين حال نمىتواند همه ابعاد و وضعيتهاى زندگى را در بر گيرد. براى نمونه،
رضامندى در ناخوشايند زندگى، چگونه با فعّاليت- با توصيفى كه در نظريه آمده- به
دست مىآيد؟ چگونه رضامندى از تكاليف و وظايف شرعى و غير شرعى، با فعّاليت به دست
مىآيد؟ به نظر مىرسد كه اين نظريه، نمىتواند در تمامى ابعاد زندگى تأثيرگذار
باشد. لذا از اين جهت نيز فراگير نيست.
بنا
بر اين، در مجموع مىتوان گفت كه اين نظريه، هر چند نادرست نيست؛ امّا نمىتواند
فراگير باشد و همه ابعاد انسان، زندگى و شادكامى را پوشش دهد و فعّاليت نيز
نمىتواند تنها عامل شادكامى باشد.
پنج.
تئورىهاى استعداد ژنتيك و شخصيتى
از
ديگر نظريهها، تئورىهاى استعداد ژنتيك و شخصيتى[1939]
است. در هر دو نظريه، نياز و فعّاليت، چنين بحث مىشود كه بهزيستى روانى با شرايط
زندگى شخص، تغيير مىكند. هنگامى كه افراد به اهدافشان دست مىيابند و يا به
فعّاليتهايى لذّتبخش مىپردازند، بايد بهزيستى مثبت را تجربه
كنند.
با اين همه، ديگر نظريهپردازان چنين مطرح مىكنند كه در سطوح بهزيستى افراد، عنصر
پايدارى وجود دارد كه به وسيله ثبات در شرايط زندگى افراد، قابل توجيه نيست. اين
تئورىها مطرح مىكنند كه بهزيستى روانى به طور شديد، تحت تأثير خصوصيتهاى شخصى
فرد است. قضاوت در باره بهزيستى روانى، بسته به نوع واكنشهاى شناختى و هيجانى
نسبت به شرايط