نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 33
انسان به دنبال آن برود و آن را نيز به دست آورد، امّا پايدارى زمانى
نداشته باشد، سعادت نخواهد بود. همچنين اين نشان مىدهد كه مسئله سعادت را با
نوسانات مقطعى زندگى نمىتوان ارزيابى نمود. شايد كسى در مقطعى از زمان، در خير و
شادى باشد. اين فرد، لزوماً سعادتمند نيست؛ چون ممكن است در كلّ زندگى خود، فاقد
چنين وضعيتى باشد. از طرفى ديگر، شايد كسى در مقطعى ناراحت باشد و با سختى، دست و
پنجه نرم كند. اين شخص نيز لزوماً انسانى بدبخت نيست؛ چرا كه ممكن است در كلّ
زندگى خود به خير و شادى دست يابد. بنا بر اين، در ارزيابى سعادت، نمىتوان از
الگوى ارزيابى مقطعى استفاده نمود؛ بلكه بايد الگوى ارزيابى كلان و پايدار را به
كار گرفت.
-
به لحاظ هيجانى: سُرورآور و شادكننده است و موجب خوشحالى فرد مىگردد، نه غم و حسرت.
از آنجا كه سعادت با خيرِ پايدار، سر و كار دارد، حتماً به سرورى پايدار نيز
مىانجامد. اگر امورى، موجب لذّت آنى شوند و انسان را در لحظه حال، شاد و خوشحال
كنند، امّا وى را به اندوه پايدار آينده دچار سازند، نمىتوانند جزئى از سعادت
بهشمار روند. بنا بر اين بايد توجّه داشت كه شادىهاى لحظهاى و مقطعى، انسان را
نفريبند كه نهايتى جز شقاوت و بدبختى نخواهند داشت.
اين
مجموعه، تبيين كننده معناى سعادت است. البته بايد توجّه داشت كه هر چند اين سه
بُعد را در مقام تبيين از هم جدا نموديم، ولى در واقعيت، مسائلى درهم تنيده و
تفكيكناپذيرند و اين بدان معناست كه سرور و پايدارى، ويژگىهاى خير هستند، نه
عامل مستقلى در عرض آن. لذا معناى آن، اين است كه سعادت يعنى خيرِ پايدار و
سُرورآور. چيزى خير واقعى است كه پايدار و سُرورآور باشد. همچنين وقتى صحبت از
پايدارى مىشود، مراد، پايدارى خير و سرور است، نه پايدارى شر يا اندوه. و يا وقتى
صحبت از سُرور مىشود، عنصر خير و پايدارى نيز در آن لحاظ مىشوند كه به معناى
سُرور پايدارِ ناشى از خير است، نه سرورِ ناپايدارِ ناشى از شر؛ كه بدين وسيله از
شادىهاى لحظهاى و مقطعى جدا مىشود. بنا بر اين، اين مؤلّفهها به گونهاى خاص
در هم تنيدهاند.
ب-
معناى اصطلاحى (قرآن و حديث)
هر
چند ابتدا به نظر مىآيد كه كوشش در بيان معنا و تعريف سعادت، از قبيل توضيح
واضحات است، امّا تدريجاً روشن خواهد شد كه تعريف صحيح سعادت، بسيار دشوار خواهد
بود. اين دشوارى، از آن جا پيدا مىشود كه سعادت با امورى از قبيل: لذّت، آرزو،
موفّقيت و رضايت، بستگى كامل دارد.[126] در عين حال، اين نكته مهم است
كه اختلاف اساسى نظامهاى اخلاقى، به