responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس    جلد : 1  صفحه : 291

در اين روايت، به خوبى روشن است كه امام رضا (ع) توجّه آنها را از نعمت‌هاى مادى، به ديگر داشته‌هاى آنها بازگردانده و با اين كار، آنان خود به اين نتيجه رسيده‌اند كه احساس محروميتشان پايه محكمى ندارد.

مرحوم كلينى در نقل ديگرى آورده كه وضع مالى يكى از اصحاب امام صادق (ع) دگرگون شد، به گونه‌اى كه ديگر امكان حج براى او وجود نداشت. امام (ع) احوال او را از آشنايان وى پرسيد. او كه گمان كرد امام (ع) از وضع مالى او مى‌پرسد، سعى كرد مطلب را در لفافه بيان كند. امام (ع) با شنيدن آن پرسيد: «كيف دينه؟ دينش چگونه است؟». در پاسخ گفت: «كما تحب؛ آن گونه كه شما دوست مى‌داريد». آن گاه فرمود: «هو و اللّه الغنى؛ به خدا سوگند كه او غنى است».[1057]

مرحوم شيخ طوسى در كتاب امالى از امام كاظم (ع) نقل مى‌كند كه مردى خدمت سرورمان امام صادق (ع) آمد و از نادارى شكوه كرد. امام (ع) فرمود: «چنان نيست كه تو مى‌گويى و به نظر من تو فقير نيستى». مرد گفت: سرورم! به خدا قسم كه خوراك شب خود را هم ندارم. و نمونه‌هايى از نادارى خود را برشمرد؛ امّا امام صادق (ع) پيوسته گفته او را تكذيب مى‌كرد، تا آن جا كه به او فرمود: «به من بگو اگر صد دينار به تو بدهند تا از ما بيزارى بجويى آن را مى‌ستانى؟ گفت: نه. امام (ع) مبلغ را به هزار دينار رسانيد و آن مرد هر بار سوگند مى‌خورد كه اين كار را نخواهد كرد. سپس امام (ع) به او فرمود: «كسى كه چنين كالايى دارد و آن را با اين قيمت نمى‌فروشد، آيا نادار است؟».[1058]

ابوهاشم جعفرى، يكى از كسانى است كه وقتى به شدّت گرفتار مى شود و در تنگناى سختى قرار مى‌گيرد، خدمت امام هادى (ع) مى‌رسد تا از وضع خود شكايت كند. او خود مى‌گويد: چون نزد امام (ع) نشستم، به من فرمود:

يا أبا هاشم! أىُّ نِعَمِ اللَّهِ عزّ و جلّ عَليكَ تُريدُ أن تُؤَدّى شُكرَها؟!

اى هشام! كدام‌يك از نعمت‌هاى خداى عزّ وجلّ را مى‌خواهى سپاس گزارى؟!

من سكوت كردم و ندانستم چه جوابى بدهم. امام (ع) خود آغاز به سخن كرد و فرمود:


[1057]. الكافى، عن يونس بن يعقوب عن بعض أصحابه قال: كانَ رَجلٌ يَدخُلُ عَلى أبى عبد الله( ع) مِن أصحابِهِ فَغَبَرَ زماناً لا يَحُجُّ، فَدَخَلَ عَلَيهِ بَعضُ مَعارِفِهِ، فقال لَهُ: فُلانٌ ما فَعَلَ؟ قال: فَجَعَلَ يُضَجّعُ الكَلامَ يَظُنُّ أنَّهُ إنّما يَعنِى المَيسَرَةَ والدنيا. فَقالَ أبو عبد الله( ع) كَيفَ دِينُهُ: فَقالَ: كَما تُحِبُّ، فَقال: هُوَ واللهِ الغِنَى( الكافى، ج 2، ص 216، ح 4).

[1058]. امام كاظم( ع): إنّ رجلًا جاء إلى سيدنا الصادق( ع) فَشكا إليه الفَقرَ، فقال: ليس الأُمرُ كما ذَكَرتَ، وما أعرِفُكَ فَقيراً، قال: و الله يا سيدى ما أستَبَيتُ، وذَكَرَ مِن الفَقرِ قِطعَةً، والصّادِقُ( ع) يُكذِّبُهُ- إلى أن قال له-: خَبّرنى لو اعطِيتَ بِالبَراءَة منّا مائِةَ دينار كُنتَ تَأخُذُ؟ قال: لا، إلى أن ذَكَرَ الوف دَنانيرَ، والرَّجُلُ يَحلِفُ أنّه لا يَفعَلُ، فقال له: مَن مَعَهُ سِلعَةٌ يُعطَى بِها هذا المالَ لا يَبيعُها، هُوَ فَقيرٌ؟!( الأمالى، طوسى، ص 298، ح 584؛ بشارة المصطفى، ص 190).

نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس    جلد : 1  صفحه : 291
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست