responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس    جلد : 1  صفحه : 21

كنْدى، نظرياتى شبيه به نظريات افلاطون و ارسطو داشت. او كه نفس و روح انسان را جاويد مى‌داند، معتقد است كه سعادت كامل انسان، پس از مفارقت روح از تن و ماده حاصل مى‌شود و مادام كه روح با بدنْ مرتبط است، به سعادت كامل نمى‌رسد. «سعادت اين است كه نفس، آنچه را كه خدا مى‌داند- يا نزديك به آن را- درك كند».

ولى ادراك نفس، وقتى به كمال مى‌رسد كه نفس، از شهوت و غضب، پاك شود. كندى از افلاطون نقل مى‌كند كه هرگاه نفس در حالتى‌كه ناپاك است از بدن مادى جدا شود، از فلكى‌به فلك ديگر روان مى‌گردد و مدّتى در هر يك از آنها باقى مى‌مانَد تا اين‌كه پاك و پاك‌تر مى‌شود و از آلودگى‌ها رها مى‌يابد و وقتى به فلك اعلى‌مى‌رسد، به نهايت پاكيزگى مى‌رسد و آن‌گاه به جهان عقل صعود مى‌كند و به هر چيز، دانا مى‌شود و اين، سعادت كامل است.

او راه رسيدن به كمال و معرفت و در نتيجه، سعادت را فضيلت‌مند شدن و تزكيه نفس‌مى‌داند و فضايل را به چهار نوع تقسيم مى‌كند: حكمت، شجاعت، عفّت و عدل، و فضيلت واقعى را حدّ وسط بين افراط و تفريط مى‌داند. او نفس انسان را نورى از انوار بارى تعالى‌مى‌داند كه چون از تن و شهوت فاصله گيرد، به هر آنچه در جهان است آگاه مى‌شود و هيچ چيزى از او پنهان نمى‌مانَد.

معلّم ثانى، فارابى، نيز غايت قُصوى و سعادت انسان را كمال معرفت نظرى مى‌داند و چون علم تجربى را جزئى از علم نظرى به حساب مى‌آوَرَد، كمال آن را نيز جزئى از كمال علم نظرى مى‌داند.

فارابى، راه رسيدن به سعادت را داشتن ملكات اخلاقى مى‌داند و خُلق نيكو را اعتدال و ميانه‌روى، و يا حدّ وسط افراط و تفريط بر مى‌شمرد و مى‌گويد: وقتى انسان، اعمال صالح را تكرار كرد و انجام‌دادن آنها براى او عادت شد، خُلق نيكو به دست مى‌آيد. در نظر ايشان لذّت‌ها دو دسته‌اند: محسوس و غيرمحسوس. انسان چون به محسوساتْ آشناتر است و آنها را بهتر درك مى‌كند و آسان‌تر به آنها مى‌رسد، گمان مى‌كندكه لذّت‌هاى محسوس، غايت اوست.

غزالى نيز سعادت انسان را معرفت مى‌دانست؛ ولى معرفتى خاص. او سعادت هر موجودى را در چيزى مى‌ديد كه از آن لذّت مى‌بُرد و لذّت هر موجودى را در چيزى مى‌ديد كه موافق و مقتضاى طبع او باشد. وى معتقد بود كه اقتضاى طبع هر موجودى، غايتى است كه براى آن آفريده شده است. پس اگر موجودى به غايت آفرينش خود دست يابد، به سعادت خود رسيده است. در نظر او غايت آفرينش انسان، «شناخت خدا» است. غزالى، استفاده از لذّات مادى و بهره‌مندى از آن را به شرط آن‌كه در حدّ اعتدال و در راستاى سعادت باشد، جايز مى‌داند؛ ولى چون عقل را از تشخيص حدّ اعتدال و آنچه ضامن سعادت اوست ناتوان مى‌داند، مى‌گويد تنها راه، اين است كه زمام اختيار را به دست بصيرترين خلق- كه پيامبر خدا (ص) است- بدهيم و تنها راه رسيدن به سعادت، پيروى از شريعت است.

نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس    جلد : 1  صفحه : 21
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست