نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 19
گذشتهاى طولانى و پيشينهاى بسيار كوتاه دارد.[49]
وى در اين زمينه، معتقد است كه هرچند اين حوزه از سال 1998 م، توسط مارتين سليگمن
و همكاران او ابداع شد، ولى مدّتها پيش از سليگمن، در آثار روانشناسانى چون
آبراهام مَزلو[50] مطرح شده بود، از جمله در آثار
وى، آنجا كه از خلّاقيت و خودشكوفايى سخن مىگويد، بر وجوهى از جنبههاى مثبت در
آدمى و در روانشناسى، تأكيد شده است. با اين حال، آنچه به عنوان روانشناسى
مثبتگرا شناخته مىشود، به طور مشخّص از سال 1998 م، توسط سليگمن آغاز و از سال
2000 م، با اختصاص يكى از شمارههاى مجلّه روانشناس امريكايى[51]
به اين رشته، رسماً در متون روانشناسى وارد شد.
يورگنسن
و نفستاد،[52] در بررسى ريشههاى فلسفى،
تاريخى و معرفتشناختى روانشناسى مثبتگرا، به فلسفه ارسطو باز مىگردند و
معتقدند كه در نظريه كمال و رشد ارسطويى و همچنين در رويكرد روانشناسى مثبتگرا،
مفهوم زندگى نيك (خوب)، بهزيستى يا شادكامى با مفهوم كاركرد مطلوب (بهينه) ارتباط
دارند.[53]
ب-
پيشينه شادكامى
از
آنجا كه شادكامى، موضوع مشترك تمام انسانهاست، افراد و مكاتب گوناگون، به بررسى
آن پرداختهاند كه گزارشى از آن را در اينجا خواهيم آورد.
يك.
متفكّران يونانى
از
متفكّران يونانى، افرادى همچون: سقراط، افلاطون و ارسطو به اين موضوع پرداختهاند.
سقراط (470- 399 ق. م)، سعادت را غايت نهايى انسان مىداند و آن را بيشترين غلبه
لذّت بر درد و رنج معرفى مىكند. همچنين فضيلت را براى تأمين سعادت، كافى مىداند
و آن را به استفاده درست از تمام خيرات متعارف مانند: سلامتى، ثروت، قدرت و ...
تعريف مىكند.
افلاطون
(430- 347 ق. م) نيز به اين موضوع پرداخته و معتقد است كه سعادت، آميزهاى از
«معرفت عقلى» و «لذّت بدنى و حسّى» است و هر كدام را بدون ديگرى ناكافى مىداند.
وى در باب مؤلّفه اوّل، چهار فضيلت را نام مىبرد كه عبارتاند از: 1. حكمت؛ 2.
شجاعت يا همّت؛ 3. اعتدال يا خويشتندارى؛ 4. عدالت. همچنين وى لذّتى را جزء سعادت
مىداند كه پيامد منفى نداشته باشد، گناه نباشد و همراه با اعتدال باشد.