نام کتاب : الگوى اسلامى شادكامى با رويكرد روان شناسى مثبت گرا نویسنده : پسنديده، عباس جلد : 1 صفحه : 146
كرد. بنا بر اين، از زمينههاى مهم در رضامندى، كنترل واكنشهاى منفى
در اين دو موقعيت است. اين موضوع در آيات قرآن كريم و روايات پيشوايان دين، مورد
توجّه قرار گرفته است. از اين رو، نخست به رفتارشناسى انسان در اين دو موقعيت
مىپردازيم و در ادامه، عوامل كنترل را بررسى خواهيم كرد:
الف-
الگوى «فَرَح- قُنوط»
برخى
در هنگام موقعيت خوشايند، بدمستى مىكنند و هنگام ناخوشايند، نااميد مىشوند. در
كلام زيباى خداوند، الگوى واكنش به خوشايند و ناخوشايند (فَرَح- قُنوط)، بيان شده
است:
(وَ
إِذا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً فَرِحُوا بِها وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ
بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ إِذا هُمْ يَقْنَطُونَ.[554] و
چون مردم را رحمتى بچشانيم، بدان شاد مىگردند و چون به [سزاى] آنچه دستاورد
گذشته آنان است، صدمهاى به ايشان برسد، به ناگاه نوميد مىشوند).
فَرَح،
كنايه از كفران نعمت كردن و فراموش كردن مُنعم است[555]
و قُنوط، به معناى نااميدى است. علّامه طباطبايى در تفسير اين آيه شريف، بر اين
نكته تصريح مىكند كه:
مردم،
نظرشان از ظاهر آنچه از نعمت و نقمت مىبينند، فراتر نمىرود. آنها تنها باطن امر
را نمىبينند، همين كه نعمتى به دستشان مىآيد، خوشحال مىشوند، بدون اين كه
بينديشند كه اين امر، به دست خود آنان نيست، و اين خداست كه به مشيت خود، نعمت را
به ايشان رسانده، و اگر او نمىخواست، نمىرسيد، و همين كه نعمتى را از دست
مىدهند، مأيوس مىشوند. تو گويى خدا در اين ميان، هيچكاره است، و از دست رفتن
نعمت، به اذن خدا نبوده! پس اين مردم، ظاهربين و سطحى اند.[556]
جالب
اين كه در آيات ديگرى، به ريشه فَرِح و قَنوط، اشاره شده است:
(لا
يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ
قَنُوطٌ* وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ
لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى
رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِما
عَمِلُوا وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ.[557]
انسان، از درخواست خير خسته نمىشود، و اگر بدى به او برسد، بسيار مأيوس و دلسرد
مىگردد. و اگر پس از رنجى كه به او رسيده، از جانب خود، رحمتى به او بچشانيم،
قطعاً خواهد گفت: اين حقّ من است، و گمان نمىكنم كه رستاخيز برپا شود و اگر به
سوى