همانا
خداوند عزيز و جليل، به قومى نعمت داد و آنان شكر نكردند و از اين رو، مايه
گرفتارى آنان شد و به قومى بلا داد و آنان صبر كردند و از اين رو براى آنان نعمت
گرديد.
امام
على (ع) در بيانى زيبا، نعمت را مايه محنت مىداند و اگر شكر آن را به جاى آورديم،
نعمت مىشود و اگر كفران نموديم، نقمت مىگردد![531]
بنا بر اين، آنچه نعمت را سودمند مىگرداند، شُكر و سپاسگزارى فرد است. بديهى است
كه نعمت، وقتى مايه رضامندى خواهد شد كه فرد به مرحله شكر رسيده باشد. به همين
جهت، وقتى ثعلبة بن حاطب از پيامبر خدا (ص) خواست كه ايشان براى فراوانى مال او
دعا كند، پيامبر (ص) فرمود:
قَليلٌ
تُؤَدّى شُكرَهُ خَيرٌ مِن كثيرٍ لا تُطيقُهُ.[532]
مال
اندكى كه شكر آن را به جاى آورى، بهتر از مال فراوانى است كه نتوانى سپاس آن را
بگزارى.
بنا
بر اين، تأثير شكرگزارى، بيش از خود نعمت است. امام هادى (ع) در اين باره
مىفرمايد:
خوشبختى
شكرگزارى براى شاكر، بيشتر از خوشبختى او به نعمتى است كه موجب شكر شده است؛ زيرا
نعمت، متاع [فانىاى] است؛ امّا شكر، هم نعمت و هم عاقبت است.
-
مشروط بودن خيرِ مقدّرِ تشريعى
در
باره بُعد تشريع، متنى كه به صراحت، اثربخشى خير نهفته در تقديرهاى تشريعى را
مشروط به دوستداشتنِ طاعت و كراهت از معصيت كرده باشد، به دست نيامد؛ امّا با
الگوگيرى از مباحث پيشين، به اضافه استدلال عقلى مىتوان گفت: آثار پيشگفته براى
طاعت، وقتى كسب مىشوند كه به آن عمل شود و وقتى مىتوان از زيانهاى پيشگفته
براى معصيت در امان بود كه ترك شود. بنا بر اين، درست است كه خير، مبناى تكليف
است، امّا ثمربخشى آن متوقّف بر عمل به تكليف است. البته اين مطلب، به بررسى بيشتر
در منابع اسلامى نياز دارد.