پرسيد : الَّذِينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کفْراً
وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ * جَهَنَّمَ[351] ؛ آنان که نعمت خدا را به کفر تبديل کردند ، و قومشان
را به سراى هلاکت درآوردند چه کسانىاند ؟ فرمود : منافقان قريش .
حاکم مىگويد : سند اين حديث صحيح است و
بخارى و مسلم آن را نياوردهاند .[352]
ابن شهرآشوب مىنويسد :
اينکه خدا فرمود: وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى
أُولِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[353] ؛ اگر آن را به رسول و اولوا الامر شان باز مىگرداندند ، فرزانگانشان به
آن پى مىبردند.
اين آيه بر عصمتِ امامان 4 دلالت دارد ؛ زيرا خبر مىدهد که علم
(چنان که با ردّ به پيامبر حاصل مىشود) با مراجعه
به اُولى الامر به دست مىآيد و حصول علم يقينى از غير معصوم صحيح نمىباشد بدان جهت که جايز نيست خداى
[352] . مستدرک حاکم 2 : 467 ؛ و بنگريد طُرُق آن
را در عمدة القارى 19 : 190 ؛ تغليق التعليق : 318 ـ 319 ؛ کنز العمّال 2 : 565 ، حديث 4740 ؛ الأحاديث المختارة
2 : 124 و 176 و 298 ، حديث 494 و 556 و 678 ؛ مسند شامى 2 : 96 ، حديث 620 ؛ تاريخ دمشق 27 : 99 ؛ المعيار و
الموازنه : 298 ؛ فتح البارى 8 : 599 ؛ الغارات 1 : 178 ؛ احتجاج طبرسى 1 : 386 ؛ جواهر المطالب 1 : 300 ؛ و در بعضى مصادر ، حديث طولانى مىباشد و در آن سؤال هاى زيادى است که اميرالمؤمنين 1 به آنها پاسخ مىدهد .