بعضي از نويسندگان و پژوهشگران ، اختلاف نظر صحابه را ـ افزون بر آنچه گذشت ـ به تفاوت آنها در عقل و
درك و روش ، توجيه كردهاند و نسبت به نقطه نظراتِ عُمَر (و انصار عمر
كه در عهد پيامبر از پيروانِ رأي بودند) و مطالباتِ وضعِ عمومي در دولت اسلامي ، خود را به فراموشي میزنند ؛ زيرا همه میدانند
كه اختلاف ميان مسلمانان در حجيّتِ كتاب يا سنّت رخ نداد ، بلكه
سخن بر سر چيزهايي است كه به پيامبر منسوباند .
اينكه آيا به راستي آنها سنّت است تا
پيروي آن واجب باشد يا نه؟
آيا آن سخنان براي تأييد فلان مذهب و فلان
خليفه است يا هيچ ارتباطي به آن ندارد ، بلكه بيانِ محض میباشد؟
به نظر میرسد كه اختلاف نقلها از
صحابه در احكام ، داراي مفهومِ ديگري (غير آنچه گفتهاند كه اين اختلاف نتيجه طبيعي
اجتهاد است) باشد ؛ زيرا اين اختلاف به تفاوت نگرشها در آن زمان اشاره دارد و هر اختلافي
را نمیتوان به اجتهاد و رأي توجيه كرد .
به عنوان مثال ، به «بسمله»
مینگريم . هنگام مراجعه به كتابهای صحاح و سُنَن در میيابيم كه از
يك صحابي درباره آن اَقوال مختلف نقل شده است .
گاه از اَنس روايت میكنند كه وي «بسمله»
را آشكار میگفت ؛ و گاه آوردهاند كه وي گفت : بسمله را به جَهْر
نگوييد ؛ زیرا من پشت سر ابوبكر و عُمَر نماز گزاردم ، آن دو ، آن را آشكار نمیكردند ؛ و بار سوم حكم ديگري را
میآورند كه بر خلافِ دو حكم پيشين است و . . .
فخر رازي ، به
آراي چهارگانهای كه به اَنَس منسوب است اشاره میكند ، سپس مینويسد :
اين رواياتِ سه گانه ، قول حنفيّه را تقويت میكند و سه روايتِ ديگر ، با قولِ ايشان متناقض است :
اول :
اينكه ذكر كرديم كه اَنس روايت میكند چون معاويه Pبِسْمِ اللهِ