اكنون به اصل بحث بازمي گرديم تا موضع عُمَر را نسبت به صحابه و موضع صحابه را نسبت به عمر ،
بشناسيم .
پيش از اين ،
برخورد عمر را با ابن مسعود دريافتيم ؛ همان صحابيای كه عُمَر او را با
عمّار سوي كوفه فرستاد تا امور دين را به ايشان بياموزاند و به كوفيان نوشت كه :
ابن مسعود و عمّار از اهل بدرند و از
اصحاب شرافتمند پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به آنان اقتدا كنيد و سخنشان
را بشنويد ، من عبدالله بن مسعود را به جاي خويش برايتان برگزيدم .[682]
نگرش او با ديگر صحابه نيز چنين بود .
آري ، عمر
صحابي بزرگي چون ابن مسعود را زندانی ساخت وبازخواست نمود بدان جهت كه به
نشر احاديث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میپرداخت و سخنانِ آن حضرت
را زياد بر زبان میآورد .
همين برخورد عمر بود كه عثمان را جري
ساخت موضع شديدتري در برابر ابن مسعود بگيرد ؛ او
را از نقل حديث باز داشت و از قرائت مصحفش نهي كرد (در حالي كه رسول خدا تأكيد
میكرد : به قرائتِ ابن اُمّ عبد ـ يعني ابن مسعود ـ قرائت كنيد) و ابن مسعود را
چهل تازيانه زد[683] و بعضي از دنده هايش را شکست و کار به جايی رسيد که وی فوت کرد و غريبانه دفن
شد .
برخورد خشنِ عُمَر در برابر صحابه ، بدان جهت بود كه وي نگرشهای آنان را نسبت به فقه خود دريافت و
دانست كه آنان اجتهاداتِ برخلافِ سنّت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را برنمي تابند و اعتراضاتشان
پيوسته ادامه میيابد .
با وجود اين سخت گيري ، صحابه بر آنچه از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم دريافتند اصرار
[682]. طبقات ابن سعد 6: 8؛ تذكرة الحفّاظ 1: 14؛ معتصر المختصر
(اثر ابي المحاسن) 2: 314.