عبّاس به دفاع از اين سخن پرداخت و در
برابر عُمر كوتاه نيامد و میخواست برود ، عُمَر به او گفت : من چونان گذشته حق تو را پاس میدارم .[214]
در بگومگوي ديگري ، عُمَر از سخن ابن
عبّاس بي قرار شد ، ابن عبّاس میگويد : سپس عُمَر از من رو گرداند و به شتاب دور شد ، من هم بازگشتم[215] .
در ماجراي ديگري منع عُمَر از بيانِ
موضوع خلافت و سزامند بودن اهل بيت به آن ، وضوحي دو چندان میيابد
آنجا كه ابن عبّاس با احتجاج خود ، عُمَر را مات كرد (و نتوانست چيزي بگويد) به ابن عبّاس گفت : اين
سخن را با ديگران مگوي ، اگر آن را از غير تو بشنوم ـ ميان اين دو كوه ـ خواب از سرم میپَرَد .[216]
در نسخهای ديگر آمده است که عُمَر گفت : اگر آن را از دیگری بشنوم ، در
اين سرزمین ، راحت نخواهی خُفت!
به هر حال ، ترس عُمَر از شنيدن اين
حديث از شخصِ سومي ـ از اين دو متن ـ نمايان است ؛ زيرا
اين كار ، يعني شوراندن مردم بر ضدّ حكومت و فروپاشي ستونهای مشروعيت حکومت
مبتنی بر اجتهاد و رأي .
از اين سخت گيري و
از نقل فضائل به وسيله ابوبكر و عمر و . . . درمييابيم كه در اين امر چرخش سياسي زيرکانهای رخ داد ؛ از سويي نقلِ فضائل و شنيدن بعضي از آنها تا خطوط اصلي سياستشان
ناآشكار بماند ، و از ديگر سو جلوگيری از عبور از مرزهایی که
برای نقل حديث و چيزهايي كه میتوان حديث كرد ،
کشیده شد .
با اين سخن ، روشن
میشود كه نابود سازي فضائل اهل بيت علیهم السلام ـ در ماجراي منع تدوين ـ عامل اول و آخر نبود ، هرچند نمیتوان انکار کرد که اين عامل ، تأثيری
جزئی داشت ؛ به ويژه منع احاديثي كه به اصل خلافت ارتباط
[214]. تاريخ طبري 2: 577 ـ
578؛ شرح نهج البلاغه 12: 52 ـ 55.