روی این جهات، پیامبر خدا در سال دهم هجرت، از طرف خدا مأموریت یافت که در آن سال شخصا در مراسم حج شرکت جوید و عملا مردم را به تکالیف خود آشنا سازد و هرگونه شاخههای کج و معوجی را که روی علل یاد شده، بر پیکر این عبادت روییده بود، ببرد و حدود «عرفات» و «منی» و موقع کوچ از آنها را به مردم تعلیم کند. این سفر، بیش از آنکه جنبه سیاسی و اجتماعی داشته باشد، جنبه تعلیمی داشت. پیامبر در یازدهمین ماه اسلامی (ذو القعده) دستور داد که در شهر مدینه و میان قبایل اعلان کنند که پیامبر امسال، عازم زیارت خانه خدا است. این اطلاعیه، شوق و علاقه فراوانی را در دل گروه عظیمی از مسلمانان برانگیخت و به دنبال آن، هزاران نفر در اطراف مدینه خیمه زدند و همگی در انتظار حرکت پیامبر بودند. [1] پیامبر در 26 ذو القعده، «ابو دجانه» را جانشین خود در مدینه قرار داد و در حالی که بیش از شصت قربانی همراه داشت، به سوی مکه حرکت کرد. وقتی به «ذی الحلیفه» [2] رسید، با پوشیدن دو پارچه ساده از مسجد «شجره» احرام بست و هنگام بستن احرام، دعای [3] معروف آن را که «لبّیک» و پاسخ به ندای ابراهیم است، قرائت نمود. و نیز هر موقع سواری را میدید و یا در بلندی و سرازیری قرار میگرفت، «لبّیک» میگفت. وقتی به نزدیک مکه رسید، «لبّیک» را قطع کرد، روز چهارم ماه وارد مکه شد و یکسره راه مسجد را پیش گرفت و از باب «بنی شیبه» وارد مسجد الحرام شد؛ در حالی که خدا را حمد و ثنا میگفت و به ابراهیم درود میفرستاد. وقتی- هنگام طواف- برابر «حجر الأسود» قرار گرفت، نخست آن را «استلام» [4] [1]. سیره حلبی، ج 3، ص 289. [2]. محلی که مسجد شجره نیز آنجا قرار دارد. [3]. لبّیک اللهم لبّیک، لبّیک لا شریک لک لبّیک، إنّ الحمد و النّعمة لک و الملک، لا شریک لک لبّیک. [4]. منظور از «استلام» این است که پیش از طواف دستهای خود را به آن بمالند. و نکته آن این است که این سنگ هنگام ساختن کعبه، زیر پای ابراهیم قرار داشت، و به وسیله آن دیوارهای کعبه را بالا برده است. و دست گذاردن بر آن یک نوع بستن پیمان با ابراهیم است و اینکه ابراهیم وار تا پای جان در راه آیین توحید کوشا باشیم.