«سوید بن صخره»، «رافع بن مکیث» و «عبد اللّه بن بدر» قرار داشت. 8. دو گروهان دویست نفری از تیرههای بنو کنانه، بنو لیث و ضمره به فرماندهی «ابو واقد لیثی» و پرچم نیز در دست او بود. 9. یک گردان سیصد نفری از تیره «بنی اشجع» که دارای دو پرچم بودند: یکی در دست معقل بن سنان و دیگری در دست نعیم بن مسعود. [1] وقتی این واحدها از برابر «ابو سفیان» عبور میکردند، فورا وی از عباس مشخصات واحدها را سؤال میکرد و او نیز پاسخهایی میداد. چیزی که بر شکوه این ارتش منظم افزود، این بود که هر موقع فرماندهان واحدها در برابر عباس و ابی سفیان قرار میگرفتند، سه بار با صدای بلند تکبیر میگفتند و سربازان واحدها نیز پس از تکبیر فرمانده، به عنوان بزرگترین شعار اسلامی سه بار صدا به تکبیر بلند میکردند. این تکبیر، چنان در دل درّههای مکه منعکس میگردید که دوستان را شیفته نظام عظیم اسلام کرده و زهره دشمنان را میدرید و آنها را غرق در رعب و ترس میکرد. ابو سفیان با کمال بیصبری منتظر بود، واحدی را ببیند که پیامبر در میان آن بود هر واحدی از جلو او عبور میکرد، از عباس میپرسید که آیا محمد در میان این واحد است؟ او در پاسخ میگفت: نه. تا آنکه نیروی عظیمی که تعداد آن حدود پنج هزار نفر بود و تنها در میان آنها دو هزار سرباز زرهپوش وجود داشت و پرچمهای زیادی در فاصلههای معینی در دست فرماندهان جزء قرار گرفته بود، توجه «ابو سفیان» و «عباس» را جلب کرد. نام این واحد «کتیبه خضراء» یعنی «لشکر سبز» بود که تا دندان مسلّح بودند. سراسر بدنشان را ساز و برگ و سلاح احاطه کرده، جز چشمان پرفروغ آنان، نقطه دیگری پیدا نبود و اسبان تندرو عربی و شتران سرخ مو در آن زیاد به چشم میخورد. پیامبر در وسط این واحد در حالی که بر شتر مخصوص خود سوار بود راه [1]. تعداد واحد و شماره نفرات آنها را مورخ بزرگ اسلام، واقدی، در المغازی، ج 2، ص 800- 801 و ص 819 به نحو دقیق ضبط کرده، و ابن ابی الحدید، نیز، از وی در ج 17، ص 270- 271 نقل کرده است.