خلق را راه راست بنمودند
هادی جمله مردمان بودند
به رسل داده حکم و مسند را
سروری بر همه محمد را
احمد ار بود آخرین رسل
به یقین بد تقدّمش بر کل
انبیا را نمود در تأیید
از عنایات کردگار مجید
احمد ار آخر است می شاید
گل پس از سبزه باغ آراید
باغبان را ز باغ، گل منظور
نور سردوچه؟ را فزاید نور
باغبان را ز باغ، گل ماند
سبزه خود نیز در تبع آید
از وجود محمد محمود
همه کاینات شد موجود
پس فرستاده ای ده و دو امام
تا که باشند رهنمای انام
همه امّیدواریم این است
که ولای علی مرا دین است
این فروزنده آفتاب سپهر
از ولای علی فروخته مهر
سال عمرم رسیده است به شصت
قد کمان گشته، رفته تیر از شصت
سفری دور در نظر دارم
وحشتی سخت از این سفر دارم
بهر این راه دور زادم نیست
زادی اندر پی معادم نیست
کی ز لطف خدا شوم محروم
با تولای چهارده معصوم
آن که آدم ز خاک و آب سرشت
گلم از مهر بوتراب سرشت
روشنیّ نهار و تاری لیل
مرتضی را ز روی و موی طفیل
ای دو فرزند بهتر از جانم
ای دو چشم و دو نور چشمانم
ای دو فرزند راد فرزانه
ای پدر را دو گلبن خانه
پدر پیر را ببخشایید
پند پیرانه کار فرمایید
هیچ بهتر ز راستکاری نیست
جز ره راست رستگاری نیست
بر سر راه کجروی نشوید
قدمی جز به راستی نروید