قبله محراب
خم ابروى كجت قبله مِحراب من است
تاب گيسوى تو خود را ز تبوتاب من است
اهل دل را به نيايش اگر آدابى هست
ياد ديدار رُخ و موى تو آداب من است
آنچه ديدم ز حريفان همه هشيارى بود
در صف مىزده بيدارى من خواب من است
در يم علم و عمل مُدعيان غوطهورند
مستى و بيهُشى مىزده گرداب من است
هركسى از گُنهش پوزش و بخشش طلبد
دوست در طاعت من غافر و توّاب من است
حاش للّه كه جُز اين رَه، رَه ديگر پويم
عشق روى تو سرشته به گل و آب من است
هركسى از غم و شادى است نصيبى او را
مايه عِشرت من جام مى ناب من است