در لغت به معنى بسيارى و بخشش است و در اصطلاح اهل معنى، القاى چيزى در دل از طريق الهام است.
قاب قوسين
در لغت به معنى فاصلهى دو سر كمان است؛ و مأخوذ از قرآن كريم (نجم/ 9) است. در اصطلاح اهل عرفان، اشاره به مقام قرب الهى است.
قبض
در لغت به معنى گرفتگى است و در اصطلاح اهل سلوك، حالتى است ناگوار در برابر بسط، و نتيجه هيبت جلال است.
نيز- بسط
قد و قامت
مراد، امتداد حضرت الهيّت، يعنى برزخ وجوب و امكان است.
قطب
ميزان و ملاك چيزى، شيخ يا مهتر قوم؛ در اصطلاح، رهبر بزرگ اهل طريقت را گويند.
قلندر
در لغت بىمبالات و لاقيد است، و در اصطلاح اهل سلوك، كسى است كه خود را از هر دوجهان آزاد كرده در تجريد و تفريد به كمال رسيده و در تخريب عادات و عبادات مىكوشد.
كاسه
كنايه از جام معرفت و ساغر محبّت است كه سالكان الى اللّه را از بادهى وحدت سرمست گرداند.
كامل
كسى است كه از خود فانى و در بقاى حق، باقى شده باشد.
كرسى
در لغت، موضع امر و نهى خداى و ملك و تدبير و قدرت اوست و نيز علم او؛ و در اصطلاح، عالم تجلّى صفات خاص است.
كرشمه
در لغت، ناز و غمزه و اشارت به چشم است و در اصطلاح، تجلّى جلالى است.