در آن، سالك در شهود حق از خود اثرى نمىيابد.
بيدل
دل از دست داده را گويند كه در عاشقى و شيدايى، بىفراست باشد.
بىرنگى
مقام و عالمى را گويند كه در آن، تمام تعيّنات از ميان برخاسته، نشانى از دوگانگى و كثرت در ميان نباشد.
بيمارى
در اصطلاح عرفا، قلق و انزعاج (ناآرامى) درونى سالك را گويند.
پاكبازى
آن است كه سالك هرچه به دست آرد، در راه خدا ارزانى دارد و دل بدان مشغول نسازد.
پرده
همان حجاب است و موانعى را گويند كه ميان عاشق و معشوق باشد، و هر چيز كه مطلوب را بپوشاند.
پياله
ظرفى كه براى نوشيدن مايعات از آن استفاده كنند و در اصطلاح اهل سلوك، كنايه از محبوب است در آن وقت كه تجلّى آثارى را طلب كنند.
پير
گاه به معنى مرشد و گاه به مفهوم قطب است. به معنى عقل و رند خراباتى نيز به كار رفته است.
پير خرابات
عبارت از مرشد كامل است كه مريد را به ترك رسوم و عادات فرامىخواند و به راه فقر و فنا رهسپار مىسازد.
پير مغان
پير طريقت را گويند و كنايه از رهبر كامل روحانى است.
پيمانه
در لغت، ظرف و كاسهاى است كه بدان، چيزها را پيمانه كنند و يا در آن بياشامند. در اصطلاح، دل عارف است كه انوار غيبى در آن مشاهده شود.
تاب زلف
در اصطلاح، كتمان اسرار الهى و نيز سختىهاى طريقت را گفتهاند.