جمال مطلق
فاطى ز علائق جهان دل بركن
از دوست شدن به اين و آن دل بركن
يك دوست كه آن جمال مطلق باشد
بگزين تو و از كون و مكان دل بركن
سايه
اى فرّ هُما بر سر من سايه فكن
فريادرس و وجودم از پايه فكن
طوقى كه به گردنم فكنده ست هوس
يارا تو به گردن فرومايه فكن